دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه ی غیبم دوا کنند ...![]()
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه ی غیبم دوا کنند ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی ست
آن به که کار خود به عنایت رها کنند ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
معشوق چون نقاب ز رخ درنمیکشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
حالی درون پرده بسی فتنه میرود
تا آن زمان که پرده برافتد چه ها کنند ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار
صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
بگذر به کوی میکده تا زمره حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
تا دور چشم مست او
جای می از نای سبو
خون کرده در پیمانه ها ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
بشنو ز ساز قصه گو
سوز دل من مو به مو
در پرده ی افسانه ها ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
بشنو ناله و درد کز وی خیزد
شاید زین ناله
خونین اشکت بر رخ ریزد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 8 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 8 مهمان ها)