گفتید آخوند - یه بار یه آخوندی اومد در مغازه ام یه دعایی دستش بود گفت اینو برام بنویس بااعرابش برگشتم گفتم من نمینویسم گفت پولش رو میگیری گفتم بیا بهت پول هم میدم فقط برو بیرون - عشق پست مدرن یزدانی رو هم گذاشته بود داشتم هد میزدم این هیچی ندار اومد حالمو دگرگون کرد![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 16 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 16 مهمان ها)