صفحه 5788 از 8550 نخستنخست ... 478852885688573857785786578757885789579057985838588862886788 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 57,871 به 57,880 از 85499

موضوع: امیـر بی گزند محسن چاوشی بهترین آلبوم سال

  1. #57871
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    بیدارم کن
    از تصویر یه برگ سبز
    تو چنگ باد ...
    بیدارم کن از این وحشت ...
    بیدارم کن ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  2. #57872
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    15,864
    تشکر
    7,059
    تشکر شده : 8,740
    سلطان قلبم بی تو سرابم آلوده ی فکر ناجور و تردید
    برگرد و از من عشقی بنا کن کانون روحم به عشق تو لرزید
    تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
    تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد


  3. #57873
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    پاک کن اشکامو از این گونه های خیس ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  4. #57874
    فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    نوشته ها
    3,461
    تشکر
    188
    تشکر شده : 1,799
    هرکی دلش گرفته بره تایپیک شادمتر


  5. #57875
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    15,864
    تشکر
    7,059
    تشکر شده : 8,740
    نقل قول نوشته اصلی توسط Milik نمایش پست ها
    پاک کن اشکامو از این گونه های خیس ...
    ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما
    چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما
    ای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌ها
    زیرا که داری رشک‌ها بر ماه رخساران ما
    تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
    تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد


  6. #57876
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    نقل قول نوشته اصلی توسط R A S O O L نمایش پست ها
    ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما
    چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما
    ای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌ها
    زیرا که داری رشک‌ها بر ماه رخساران ما
    دل در بر من زنده برای غم توست
    بیگانه ی خلق و آشنای غم توست
    لطفی ست که میکند غمت با دل من
    ور نه دل تنگ من چه جای غم توست ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  7. #57877
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    15,864
    تشکر
    7,059
    تشکر شده : 8,740
    نقل قول نوشته اصلی توسط Milik نمایش پست ها
    دل در بر من زنده برای غم توست
    بیگانه ی خلق و آشنای غم توست
    لطفی ست که میکند غمت با دل من
    ور نه دل تنگ من چه جای غم توست ...
    گفت ار دو چشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفت
    هر جزو من چشمی شود کی غم خورم من از عمی
    ور عاقبت این چشم من محروم خواهد ماندن
    تا کور گردد آن بصر کو نیست لایق دوست را
    تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
    تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد


  8. #57878
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    نقل قول نوشته اصلی توسط R A S O O L نمایش پست ها
    گفت ار دو چشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفت
    هر جزو من چشمی شود کی غم خورم من از عمی
    ور عاقبت این چشم من محروم خواهد ماندن
    تا کور گردد آن بصر کو نیست لایق دوست را
    بگذار تا از این شب دشوار بگذریم
    آنگه چه مژده ها به بام سحر بریم
    روده رونده سینه و سر میزند به سنگ
    یعنی بیا که ره بگشاییم و بگذریم ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  9. #57879
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    15,864
    تشکر
    7,059
    تشکر شده : 8,740
    چه افسردی در آن گوشه چرا تو هم نمی‌گردی
    مگر تو فکر منحوسی که جز بر غم نمی‌گردی
    چو آمد موسی عمران چرا از آل فرعونی
    چو آمد عیسی خوش دم چرا همدم نمی‌گردی
    چو با حق عهدها بستی ز سستی عهد بشکستی
    چو قول عهد جانبازان چرا محکم نمی‌گردی
    میان خاک چون موشان به هر مطبخ رهی سازی
    چرا مانند سلطانان بر این طارم نمی‌گردی
    چرا چون حلقه بر درها برای بانگ و آوازی
    چرا در حلقه مردان دمی محرم نمی‌گردی
    چگونه بسته بگشاید چو دشمن دار مفتاحی
    چگونه خسته به گردد چو بر مرهم نمی‌گردی
    سر آنگه سر بود ای جان که خاک راه او باشد
    ز عشق رایتش ای سر چرا پرچم نمی‌گردی
    چرا چون ابر بی‌باران به پیش مه ترنجیدی
    چرا همچون مه تابان بر این عالم نمی‌گردی
    قلم آن جا نهد دستش که کم بیند در او حرفی
    چرا از عشق تصحیحش تو حرفی کم نمی‌گردی
    گلستان و گل و ریحان نروید جز ز دست تو
    دو چشمه داری ای چهره چرا پرنم نمی‌گردی
    چو طوافان گردونی همی‌گردند بر آدم
    مگر ابلیس ملعونی که بر آدم نمی‌گردی
    اگر خلوت نمی‌گیری چرا خامش نمی‌باشی
    اگر کعبه نه ای باری چرا زمزم نمی‌گردی
    تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
    تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد


  10. #57880
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    غریبم؛
    قصه ام چون غصه ام، بسـیــــار ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


صفحه 5788 از 8550 نخستنخست ... 478852885688573857785786578757885789579057985838588862886788 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 7 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 7 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •