یک شعر فوق العاده میزارم ...
یک شعر فوق العاده میزارم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چشم مرا بستند اما هي کبوترهاي آزادي ...
دست مرا بستند پا سلول من جاي قشنگي بود
نام تو آزادي است؟ نه ! باور نميکردند اما ما
چندين نفر آواز دريا را، ولي نه! نغمهي داوود
نام تو باران؟ نه! ستم؟ نه! ظلم؟ نه! انسان؟ نه! طوفان؟ نه!
چشم من را بستند ما درگيرودار کشف رمز صبح
آزادي و من، من و انسان، هر سه را بردند پوتينها
يک ماه حتي نور را... تاريخ هم در آن فضا فرسود
ميدان آزادي زني زيبا ميان دود و ماشينها
سربازها هم عکس ميگيرند با اين زن و ميخوابند
اما اگر که يک قدم بردارد او له ميشود زير ...
يادم نميآيد ولي در امتحان ترم آخر بود
گاهي صداي موج، گاهي باد، گاهي نالهي مستي
ساعت عجب فحش بزرگي بوده در اين شهر بيقانون
اين اعتراف تو بيا امضا کن آن را، ساعت چند است؟
معشوقهي من کو؟ به گلدانها ندادم آب چندين رود
از قلب من سمت خليجفارس ميريزد به رگهايم
خودکار من با يک خشاب از چند واحد پاس کردم خون؟
صبحانه روي ميز آماده است عزيزم، ساعت چند است؟
از قلب من پرواز ميکردند بين خون و آتش، دود
چشم مرا بستند اما هي کبوترهاي آزادي ...
هادی خوانساری ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
Puzzle Band Present ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
میخواییم یه قسمت vip درست کنیم که حق عضویتش تنها ماهی 50 هزارتومن تشریف داره و جدیدترین فیلم های پ...ورن رو با کیفیت 4k داخلش قرار بدیم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
تونزوی از راه پخش موسیقی و فیلم های مقوایی ایرانی و خارجی به جایی نمیرسه
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 85 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 85 مهمان ها)