اگه باد از سر زلف تو نگذره
من میرم گم میشم تو جنگل خـــواب...![]()
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب هُرم دستاتو به آغوشم بدهکارم
![]()
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
مهم نیست که تو چمدانت را ببندیُ بروی
تمامِ زنها در خشم چنین میکنند !
مهم نیست که من سیگارم را با خشم
روی مُبل خاموش کنم...
مسئله پیچیدهتر از اینهاست !
به منُ تو مربوط نیست !
ما دو صفر در شمال عشقیمُ
دو سطرِ حاشیهنویسی شُده با مداد...
قصه، قصهی آن ماهی مطلّاست
که دریا به آغوشمان افکندُ
ما میانِ انگشتانمان لِهاَش کردیم...
نزار قبانی
شد تیر باروون ...![]()
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
کجا!؟
هرجا که اینجا نیست...
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
در حال حاضر 31 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 31 مهمان ها)