⌘ ℳᴇʜʀᴅᴀᴅ ⊞ ՏᴀH̶ ᴇß ⌘
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] ⊞ [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] ⊞ [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]⊞ [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
دلم خیلی کرفته بیشتر از اینکه تمام عمرمو رو رفیق بازی کذاشتم از بعضی ها از سال 2008 تو نت از بعضی ها از اول دبستان ادعا میکنن رفیق منن
ولی هر وقت نیاز داشتن اومدن طرفم ولی الان چی هیچی هیچ کودومشون نیستن نه اونا اینجان نه من حوصله نق نق کردن دارم و نمیخوام که بفهمن فقط یه جا رو خواستم که بنویسم همین شعر یهو یادم اومد مال دوتا شاعره
ای رفیقان دیار دنیا
این چه یاریست شما را بخدا
تا که با خاک هم آغوش شدیم
وه که به یکباره فراموش شدیم
یاد آن انجمن آرایی من
رحمت آرید به تنهایی من
گاه و بی گاه گذارم بکنید
گذرِ گاه گذارم بکنید
وا مگیرید از این خاک قدم
بنشینید به خاکم یک دم
خِشت من مایه حیرت گیرید
تا از این آینه عبرت گیرید
بار و ای یار دیار دنیا
ما که رفتیم خدا یار شما
گر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آنست کن تو را صلاح
در حال حاضر 8 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 8 مهمان ها)