Chavoshi News |

[Gsshop]

پیام صالحی

[pirana]

دیوانگی

[asc]

قیافت به این حرفای جدی نمیخوره

زر نزن
برو تاپیک نظرسنجی آلبوم یراحی سیگار دود کن

[mahdi]

قبلا میرفتم مربوط به پارساله شرکت نرم افزاری بود کار CRM و Exchange وLync اینا میکردن اونام نیومده ورشکست شدن کلا اوضاع خرابه

واسه مدرک فقط وقتی برو که سر یه کاری باشی بهت بگن باید ارشد داشته باشی...خلی یا بچه مایه داری 9-10 بخوای هزینه مدرک بدی :|

تو خیابون امام رضا رفتی یه سر حضوری برو هتلای اطراف همونجا بپرس نیروی شبکه اینا نمیخواین؟ همکار من همینجوری تو درویشی کار پیدا کرده بود!

اوضاع که چه عرض کنم هر چی پیرمرد چلغوزه و بازنشسته هستش اینجا خدمات کامپیوتری زده یا کارمند فلان اداره ماشاا.. قشر فرهنگی هستن
یکی بگه دیوث بازنشست شدی بمیر کلا محیط شهرتان همینه

آره درسست میگی الان شبانه تهران هم شهریه ش چیزی کمتر از غیرانتفاعی نیست

الان فقط کار ! اگه کاری باشه

حق با توئه ! اینم دومادمون بهم گفت چند سالیه رفته مشهد چند هتل تاسیساتش رو داره و پیش اومد و بهم گفت

[asc]

ای بابا بدبخت پدر مادراشون

[Herzeleid]

میدونم الان به نظرتون دارم جوک میگم من خودم هم تا زمانی که از نزدیک ندیده بودم باور نداشتم ولی بخدا تو برجکی زندگی کردم که وقتی تو روزش در برجک بسته بود چشم چشمو نمیدید غذاهایی خوردم که حیون هم نمیخورد ولی مجبور بودم گوشتها بوی گند میدادن از گوشت بدتر مرغ بود که حال ادم به هم میخورد یه بار شب کمین یه شتر گرفتیم با گلوله کشتیمش گوشت اونو تقسیم کردن میگفتن بخورین چون ما خودمون از نزدیک دیده بودیم نمیتونستیم بخوریمش ولی به اجبار میخوردیم باور کن تو زمستون 2تا جوراب کلفت میپوشیدم یه جفت جوراب پشمی یه نایلون هم میکشیدم روشون 3تا شلوار به همراه بادگیر فقط نیم ساعت اول بدنت گرم بود بدش یخ میزدی وقتی میرسیدی برجک 5صبح عوض خواب باید نیم ساعت پاهاتو جلو اترا (بخاری هم نبود )میگرفتی تا یخشون باز بشه بتونی حسشون کنی

نه جوک نیست...شاید درک نکنیم که نمیکنیم تا خودمون نکشیم ولی همه اینایی که میگی متاسفانه هست!
هیچی ندارم بگم...وحشتناک بوده وضعیت و خود من دو روز این طوری بخوام زندگی کنم شاید دووم نیارم |:

[D.SOL]

زر نزن
برو تاپیک نظرسنجی آلبوم یراحی سیگار دود کن

امیدوارم په که که یه خمپاره بزنه تو کیونت که با ما نیومدی تو پستو

[Rasoulh111]

من اینور بودم سیستان . لامصب ساعت 7/8 شب بع بعد همه میگرخیدن تو خونه ها
تیراندازی بود همش
اصلا اونجا جز ایران محسوب نمیشه



یه چیزی تو مایه های ریگی

ما 5 بعدازظهر به بعد منع رفت امد داشتیم چندتا از ماشینها و جونها با تله های انفجاری رفتن اون دنیا

ترکیه سربازهاش میترسیدن و کلا نظامشون کاری نداشت که میاد کی میره کی تیاندازی میکنه ولی همه بدبختیش مال ما بود هر روز تو بیسیم اماده باش و دستورات هوشیاری میدادن

ترکیه ها با هلی کوپتر ماشین خوب می امدن هوا بد بود پستهاشون لغو میشد براشون خواننده می اوردن حتی زن می اوردن واسشون بهترین پاسگاهها را داشتن هر موقع کیفشون میکشید می امدن کمین اونم 10 نفری همرا 15تا سگ ما هم 3نفری میرفتین با چندتا کلاش.

[sweetdream]

اورازان...

[Betty]

اوضاع که چه عرض کنم هر چی پیرمرد چلغوزه و بازنشسته هستش اینجا خدمات کامپیوتری زده یا کارمند فلان اداره ماشاا.. قشر فرهنگی هستن
یکی بگه دیوث بازنشست شدی بمیر کلا محیط شهرتان همینه

آره درسست میگی الان شبانه تهران هم شهریه ش چیزی کمتر از غیرانتفاعی نیست

الان فقط کار ! اگه کاری باشه

حق با توئه ! اینم دومادمون بهم گفت چند سالیه رفته مشهد چند هتل تاسیساتش رو داره و پیش اومد و بهم گفت

با اینکه ازتون متنفرم ولی دلم براتون میسوزه حالا من دخترم ولی شما که یجورایی کار کردن وظیفتونه تو شرایط الان باید از افسردگی مرده باشین