در عاشقی پیچیده ام ...![]()
در عاشقی پیچیده ام ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
روح بزرگ من دیدی دنیا چقدر کوچیکه![]()
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] اینطور که پیداس شیخ نمیاد پس میلادم نمیاد خودم هرموقع تونستم آتیش میکنم میام حالا پیمان دلش خواست خودشُ برسونه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)