باز خوبه برات یه چیزی آوردن واسه من نه کسی اومد نه چیزی آوردنوشته اصلی توسط Snow White
گل و شیرینی
یه حس غربتی دارم که از هر جمع بیزارم
باز خوبه برات یه چیزی آوردن واسه من نه کسی اومد نه چیزی آوردگل و شیرینی
یه حس غربتی دارم که از هر جمع بیزارم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
با رژ تصادف کردی
نع تفادوص کردم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
باز خوبه برات یه چیزی آوردن واسه من نه کسی اومد نه چیزی آورد
یه حس غربتی دارم که از هر جمع بیزارمالهی بگردم
من حاضرم هرچی اوردن پس بدم ولی برن خونه هاشون
با رژ تصادف کردییعنی چی؟
میگم راستی یه سوال توکه داری پست میدی دیگه چه فرقی داره پس بهتره جای پست دادن بری بخوابی اگه خوابت میادالهی بگردم
من حاضرم هرچی اوردن پس بدم ولی برن خونه هاشون
میگم راستی یه سوال توکه داری پست میدی دیگه چه فرقی داره پس بهتره جای پست دادن بری بخوابی اگه خوابت میادهمین که نشستم کنارشون خوبه نمیگن بی احترامی کرد
با رژ لب تصادف کرده بودییعنی چی؟
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
کنارشون فقط هستی دراصل حواست به اینجاست الان تو دلشون میگن نگاه انگار نه انگار بعه خاطر این اومدیمهمین که نشستم کنارشون خوبه نمیگن بی احترامی کرد
اره داشتم
مرتضی اشرفی - مرداد
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
