نوشته اصلی توسط rebasss
خواهش میکنم شرمندم نکن
اتفاقا چن روز پیش رفیقمو ناهار مهمون کردم انقدر غذا خوردم که تا شب شامم نخوردم ، اصن دیگه جا نداشتم ، زیاد نخوردما نمیدونم چرا انقدر سنگین نشسته بود هضم نمیشد
من با دوستام چند روز پيش براي صبحانه رفتيم يه رستوران از اينائي كه ورودي ميدي بعد هر چي و هر چقدر دلت خواست بخور، هيچي ديگه مجبور شديم 4 ساعت پاساژاي تجريشو بگرديم تا هضم شه
تف تو کیونت که ی سره داری زار میزنی
امشب خواب اور خوردمشب بخیر
چه حالی میده خیلی وقت بود این موقع نخوابده بودم
خواب آور؟
آخ که چه دلگیر هوای من بی تو
چقدر نفس گیر قدم زدن بی تو
ویرایش توسط Milik : 08-08-2015 در ساعت 11:56 PM
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خدایا بُکُشآخ که چه دلگیر هوای من بی تو
چقدر نفس گیر قدم زدن بی تو
پسرم بِکی حالش خوبه پیش خودم میشینه دود قیلون استشمام میکنه چاوشی گوش میده
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آهای غریبه با من
لیلی سر به دامن
الهه ی غم نباش
نمک رو زخمم نپاش
کوره ی آتیش من
گریه نکن پیش من
دلم نداره با تو
طاقت گریه هاتو
طاقت گریه هاتو
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یه لبخند کوتاه کنارش یه کم غم
چقدر زود گذشتن همین چند قدم هم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چشای همیشه گریون آخه شستن نداره
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
