والا فكر نكنم دفعه بعدي وجود داشته باشه دوستم هنوزم داره فحش ميخوره(آخه گفته بود قيمت ورودي 25 هزار تومنه)داستان از اين قراره كه يكي از دوستام كه از قضا دبير محترمي هم هست گفت كه بابا صبحونه 25 هزار تومن نمي ارزه چه خبره آخه بريم پاركي جايي خودمون صبحونه ببريم ما قبول نكرديم ريختيم سرش كه گدا بازي در نيار بابا يه دفعه هم 25 تومن خرج صبحونه ت كن و از اين حرفها.
خلاصه رفتيم و جاتون خالي حسابي هم دلي از عزا در آورديم موقع حساب كتاب همه پولها رو جمع كرديم داديم به يكيمون ببره سر صندوق . يه دفعه ديديم رنگ پريده داره مياد ميگه بچه هاااااااا ميگه نفري 41 تومنهقيافه هامون خدائي ديدن داشت اولين كسي كه زد زير خنده من بودم اولين نفريم كه كتك خورد از اون دبير گرامي من بودم گفت زهرمار ميخندي چي خورديم كه 41 تومن شد؟ ديدم خيلي كفريه گفتم حق داري جاي تو باشم جعبه دستمال كاغذي رو ميذارم تو كيفم با خودم ميبرم يهو خندش گرفت اين شد كه از استرسش يكم با گفتن و خنديدنامون كم شد وگرنه سكته كرده بود بيچاره
![]()
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)