صفحه 2402 از 3874 نخستنخست ... 140219022302235223922400240124022403240424122452250229023402 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 24,011 به 24,020 از 38738

موضوع: ××× بـــــا جــنبـه هـــا ×××

  1. #24011
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    9,086
    تشکر
    32,259
    تشکر شده : 15,200
    نقل قول نوشته اصلی توسط tandis_m نمایش پست ها
    شب خوش عزيزان
    شب به خیر
    !?Who Cares؟!

  2. 4 کاربر مقابل از Malware عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #24012
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    14,893
    تشکر
    4,684
    تشکر شده : 1,564
    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
    حال ما را از کسی پرسیده ای؟ **** مثل ما بال و پرت را چیده ای؟
    حسرت پرواز داری در قفس؟ **** می کشی مشکل در این دنیا نفس؟
    سادگی هایت برایت تنگ نیست؟**** رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست؟
    رنگ دنیایت هنوزم آبی است؟**** آسمان باورت مهتابی است؟
    هرکجایی شعر باران را بخوان**** ساده باش و باز هم کودک بمان
    باز باران با ترانه ، گریه کن!**** کودکی تو، کودکانه گریه کن!
    ای رفیق روز های گرم و سرد**** سادگی هایم به سویم باز گرد!






  4. کاربر مقابل از YAS عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #24013
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    9,086
    تشکر
    32,259
    تشکر شده : 15,200
    به جای گشتنِ خانه، لباس ها، خودمان
    به سقف زل زده بودیم و گریه می کردیم
    کلید گم شده بود و کسی نمی دانست
    پس از خروج چگونه دوباره برگردیم؟!


    پدر بلند شد و ایستاد، داد کشید:
    «نمی رویم از اینجا، بدون شک، هرگز!»
    برادرم دمِ در رفت و گفت: «من رفتم!»
    بدون فکر به برگشت، بی خداحافظ


    پدر نشست، بدون تظاهرِ به شکست
    بدون خُرد شدن زیرِ بی ارادگی اش
    پدر نشست و فرو رفت توی ترس افتاد
    به فکر سستیِ بنیانِ خانوادگی اش


    و مادرم تلفن کرد به برادرم و
    سه بار گفت که «قبل از ناهار می آیی!»
    چهار بار نمازش شکست، چون شک داشت
    گذاشت لای درِ خانه، لنگه دمپایی


    و مادرم تلفن کرد به برادرهاش
    و مادرم تلفن کرد به عموهایم
    به مادرم همه گفتند: «مطمئن باشد»
    برادرم اس ام اس داد که «نمی آیم!»


    و مادرم که به سختی جلوی اشکش را
    گرفته بود تمامِ وسایلش را بست
    و گفت که «چه نیازی به آمدن داریم؟!»
    پدر بلند شد و داد زد سرش... و نشست


    پدر نشست ولی غرق شد میان خودش
    به هیچ چیز به جز «هیچ» پایبند نبود
    تمام عمر کمک خواست از خودش، از... از...
    کسی نیامد، شاید صدا بلند نبود


    به روی کلّ جهان بسته ام اتاقم را
    دلم خوش است به یک مشت شعرِ توی کمد
    به من چه آخرِ این داستانِ تکراری
    کلید پیدا شد، یا که تا ابد گم شد...

    فاطمه اختصاری

    !?Who Cares؟!

  6. 9 کاربر مقابل از Malware عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #24014
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    21,850
    تشکر
    14,438
    تشکر شده : 9,114
    نقل قول نوشته اصلی توسط Malware نمایش پست ها
    بیشتر باش
    از بیخوابیِ شدید کم کم مغزم از خستگی بدبختی هاشو فراموش کرده بود، الان خوابیدم دوباره مغزم سر حال اومده باز مشکلات داره یادم میاد



    اینجوری نگو





  8. 3 کاربر مقابل از MaMaTiR عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  9. #24015
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نوشته ها
    20,615
    تشکر
    919
    تشکر شده : 9,371
    نقل قول نوشته اصلی توسط pirana نمایش پست ها
    خوب میشید جفتتون

    نه من رو بردن دکتر ! دکتره گفت متاسفم! ببریدش بذارید همینجوری زندگی کنه!
    رونالدو بدشانس ترین بازیکن جهان!!!!


  10. 3 کاربر مقابل از Shahin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #24016
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    35,707
    تشکر
    48,688
    تشکر شده : 38,978
    نقل قول نوشته اصلی توسط Malware نمایش پست ها
    ارجاعت میدم به نوید

    جدی میگم آدم تا وقتی دستش به هیچ کجا بند نیست اینطوری میگه... صبر کن به زورم که شده زنشون بدن 1ماه بعد بپرس خب حالا نظرت درباره ازدواح و زندگی مشترک چیه ببین چی میگن واللا


  12. 2 کاربر مقابل از pirana عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #24017
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    نوشته ها
    98
    تشکر
    65
    تشکر شده : 137

  14. کاربر مقابل از 177 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #24018
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    35,707
    تشکر
    48,688
    تشکر شده : 38,978
    نقل قول نوشته اصلی توسط Shahin نمایش پست ها

    نه من رو بردن دکتر ! دکتره گفت متاسفم! ببریدش بذارید همینجوری زندگی کنه!
    دکتر گـ*ـه خورده اونی که باید بیاد، وقتی بالاخره بیاد تو زندگیت تازه میفهمی زندگی یعنی چی


  16. 2 کاربر مقابل از pirana عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  17. #24019
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Jan 2008
    نوشته ها
    35,707
    تشکر
    48,688
    تشکر شده : 38,978
    صب با صدای آیفون پستچی که مدارکی که باهاش بری کارای خدمتت رو انجام بدی آورده باشه بیدار نشی صلوات


  18. 3 کاربر مقابل از pirana عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #24020
    نیمه فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    نوشته ها
    98
    تشکر
    65
    تشکر شده : 137
    نقل قول نوشته اصلی توسط pirana نمایش پست ها
    صب با صدای آیفون پستچی که مدارکی که باهاش بری کارای خدمتت رو انجام بدی آورده باشه بیدار نشی صلوات
    بالاخره راهیه که باید رفت همون روز خیلی نزدیکه خخخ

  20. 2 کاربر مقابل از 177 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 2402 از 3874 نخستنخست ... 140219022302235223922400240124022403240424122452250229023402 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 8 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 8 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •