همای از جان خود سیری
که خاموشی نمیگیری
لبت را چون لبان فرخی دوزند
تورا از آتش اندیشه ات سوزند
هزاران فتنه انگیزند
تو را بر سردر میخانه آویزند
همای از جان خود سیری
که خاموشی نمیگیری
لبت را چون لبان فرخی دوزند
تورا از آتش اندیشه ات سوزند
هزاران فتنه انگیزند
تو را بر سردر میخانه آویزند
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نبودی نبودم تو هستی که هستم
به تو تیکه میدم تورو میپرستم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حسین اسطوره هاتونم که حریف ما نشدن
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
از این عکسا نذار امیر نیاد در تاپیکُ تخته کنه
محجبه ست دیگه ...نوشته اصلی توسط pirana
از این عکسا نذار امیر نیاد در تاپیکُ تخته کنه
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سلام
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نوید میگم یه راه جدید پیدا کردم میخوام پیاده ش کنم
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
مادرجان آغوشتُ کم دارم
-------------------------------
قالیچه حضرت سلیمان
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
-----------------------------
اینم گناه داره اینم تگ کنم افسرده نشه بچه م
اقاییای یه نفسی میاد میره
رضا یزدانی - قوی سیاه
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خدا رو شكر كلاه سرشه حداقل سرما نميخوره
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
