عااااالی !نوشته اصلی توسط Milad16+
رسول رمان دیشب چطور بود
عااااالی !رسول رمان دیشب چطور بود
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
از رایحه اش برامون بگوعااااالی !
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تازه اون عکس مال 5 ماه پیش بودتو رو واسه میان هفته نگه داشتم با اون لبهات
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
قابل شمارو نداره عزیزمبه به چه پسر خوش برو رويي زنده باشي عزيزم
ای کاش دلمم خوش بود اما نیست
مادر جان شما شدی کارشناس این الدنگها عکس میدن تا تو تعریف کنی ازشون
شب در طلسم پنجره وا مانده بود و من
بغضی میان حنجره جا مانده بود و من
در خانه ای که آینه حسی سه گانه داشت
ابلیس مانده بود و خدا مانده بود و من
هم آب توبه بود در آنجا و هم شراب
اخلاص در کنار ریا مانده بود و من
می رفت دل به وسوسه اما هنوز هم
یک پرده از حریر حیا مانده بود و من
ابلیس با خدا به تفاهم نمی رسید
کابوس ها و دغدغه ها مانده بود و من
وقتی که پلک پنجره یکباره بسته شد
انبوه گیسوان رها مانده بود و من
فردا که آن برهنه معصوم رفته بود
ابلیس با هزار چرا مانده بود و من
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
الدنگ خودتی دهن سرویسمادر جان شما شدی کارشناس این الدنگها عکس میدن تا تو تعریف کنی ازشونتوام بفرست عکستو تا مادرجان بررسی کنه
بفرست ببینمت
عکس منو ببینی از ترست شبها دیگه نمیتونی بخوابیالدنگ خودتی دهن سرویس
بفرست ببینمت
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
