زاغكي قالب پنيري خورد
بر درختي نشست و در جا مُرد
اتفاقا هنوز روباهي
ميگذشت از مسير گهگاهي
به سرِ صحنه آمد اما دير
خيره شد به تكه هاي پنير
زاغ را در بغل گرفت و نشست
دلش از داغ اين فراق شكست
با خودش گفت با دو صد ناله
تف به محصول شركت كاله
هرگز 3 چيز را در زندگيت فراموش نكن...
باشه؟!!!
در حال حاضر 8 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 8 مهمان ها)