صفحه 3439 از 3874 نخستنخست ... 2439293933393389342934373438343934403441344934893539 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 34,381 به 34,390 از 38738

موضوع: ××× بـــــا جــنبـه هـــا ×××

  1. #34381
    فعال
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    5,589
    تشکر
    8,347
    تشکر شده : 20,562

    امین داشت ترقه بازی میکرد ترقه میفته تو شورتش میترکه!!
    یکی بهش میگه عمو چی شد؟؟؟




    بغض ميکنه و ميگه
    عمو دیگه عمه شد!!!
    هرچی که داشت کنده شد








  2. 8 کاربر مقابل از P!nk Rose عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  3. #34382
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    46,945
    تشکر
    1,054
    تشکر شده : 1,788
    مروز دختره همسایمون اومد خونمون
    پیشنهاد بی شرمانه داد
    منم دست رد زدم ب سینش
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .


    دیدم نرمه!!
    قبول کردم.

  4. 7 کاربر مقابل از Herzeleid عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  5. #34383
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    46,945
    تشکر
    1,054
    تشکر شده : 1,788
    ﺩﻳﺸﺐ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺷﺎﻡ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ
    ﺯﺩﻩ
    ﺑﺎﺑﺖ ﺷﺎﻡ ﺩﻳﺸﺐ ﻣﻦ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻡ ؟ .
    .
    .

    .
    ﮔﻔﺘﻢ 30 ﺩﻗﻴﻘﻪ !!
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺩﻳﮕﻪ ﭼﺮﺍ ﺟﻮﺍﺑﻤﻮ ﻧﻤﻴﺪﻩ
    ﺧﻮ ﻫﻤﻪ ﭼﻲ ﻛﻪ ﭘﻮﻝ ﻧﻴﺴﺖ!!!! ﻭﺍﻻ ..

  6. 9 کاربر مقابل از Herzeleid عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  7. #34384
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    46,945
    تشکر
    1,054
    تشکر شده : 1,788
    دختره نوشته:

    تو نباشی دلم که هیچ...
    کو.نم هم تنگ میشود...





    صداقتش داغونم کرده...
    داغوووووووون!

  8. 8 کاربر مقابل از Herzeleid عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  9. #34385
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    بازوانت را به مستی حلقه کن بر گردنم

    تا بلرزد زیر بازوان سیمینت تنم ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  10. 4 کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  11. #34386
    فعال
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    5,589
    تشکر
    8,347
    تشکر شده : 20,562

    يه شب ، داشتم ميخوابيدم که يهو يه پشه اومد صاف نشست






    رو دماغم !







    يه نيگا بهش انداختمو گفتم : سلام







    گفت : عليک ..







    گفتم : چيه؟







    گفت: ميخوام نيشت بزنم







    گفتم : بيخيال ... اين دفه رو کوتا بيا







    گفت: تو بميري راه نداره . گشنمه .







    گفتم : الان ميتونم با مشتم لهت کنم .







    گفت : خودتم ميدوني که تا بياي بزني جا خالي دادمو مشتت ميخوره وسط دماغت !



    ....



    به نظر حرفش منطقي ميومد !







    گفتم : خيلي پستي







    ..ي دفه آهي بلند از ته دلش کشيد و ساکت شد ...







    گفتم چي شد؟؟







    گفت : حاضري ؟







    گفتم: تا جوابمو ندي نميذارم بزني ...







    وقتي اصرارمو ديد . دستمو گرفت و گفت : دنبالم بيا







    گفتم کجا؟؟؟







    گفت: مگه نميخاي جواب سوالتو بدوني ؟پس هيچ نگوو و دنبالم بيا







    ...ازجام بلند شدم و باهمديگه راه افتاديم و رفتيم رفتيم و بازهم رفتيم...







    گفت: هنوزم اصرار داري بدوني يا همينجا کارو تموم کنم ؟؟







    گفتم : اينهمه راه اومدم تا جواب سوالمو بگيرم ... بريم







    يهو يه لبخند زد و با دست زد به پشتم و گفت: اين پشتکارته که







    منو کشته !







    راستش از شما چه پنهون ،يه جورايي ازش خوشم اومده بود .







    به اين فکر ميکردم که اونقدا هم بچه بدي نيس !







    تو اين فکرا بودم که يهو گفت : آهاااي پسر .ريسيديم !







    گفتم : خب







    گفت :خب که خب .







    گفتم : زهر مااار ..پس جواب سوالم چي شد؟؟







    يهو ديدم اشک تو چشماش حلقه زد و سرشو انداخت پايين !







    گفتم :چيه ؟







    گفت : اين سوراخو که ميبيني توش زنو بچم زندگي ميکنه !







    اونشبي که يه پيف پاف خالي کردي تو اتاقت يادت مياد ، لعنتي؟؟







    گفتم : آرره .چطور ؟؟







    گفت: زن من اونشب اومده بود تو اتاقت . ولي توئه بی معرفت با اون زهرماري







    که به خوردش دادي اونو افليج کردي . الان من موندم و 70 ، 80 تا بچه قد و نيم قد و يه زن افليج !!







    اونم به اين خاطرکه توئه لعنتي حاضر نبودي يه چيکه از اون خونتو به ما بدي !!



    سکوت سنگيني بينمون برقرار شد !







    بغضي تلخ داشت گلومو فشار ميداد . راسشو بخوايد ديگه طاقت نيووردمو زدم زير گريه ........







    از فرداي اونشب ما باهم شديم عين دوتا دوست خوب .







    هرشب مياد پيشمو تا دلش ميخاد ميذارم خون بخوره .







    راستش خودش حد و حدودشو ميدونه و هيچوقت سواستفاده نميکنه !







    حال زنشم خدارو شکر روز به روز داره بهتر و بهتر ميشه !







    تا اينکه ديشب ديدم دوتايي با زنش که يه عصا زير بغلش داشت







    اومدن پيشم







    جاي همگي خالي ..







    دوتاييشون نشستن رو دماغم و گفتن : بزنيم ؟؟







    منم خنديدمو گفتم :







    هرچقد دلتون ميخايد بزنيد .خوش باشيد ...







    .
    .
    .
    .
    يعني تا آخر نشستي خوندي ؟ :|


    واقعا
    آدم انقدر بيكار :|









  12. 8 کاربر مقابل از P!nk Rose عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  13. #34387
    فعال
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    5,589
    تشکر
    8,347
    تشکر شده : 20,562

    اولین کسی ک فهمید دانشجوها هیچی نمیشن...







    ..


    امام خمینی بود ک گفت:
    امید من ب شما دبستانی ها است.

    قربون ابروهات امام، بوس بوس..








  14. 9 کاربر مقابل از P!nk Rose عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  15. #34388
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    46,945
    تشکر
    1,054
    تشکر شده : 1,788
    ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺍﺯ ﺩﻣﺎﻍ ﻓﯿﻞ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﺪ !
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .


    .
    .
    .
    ﺷﻤﺎ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﮐ.ﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﺪ!!!
    ﺣﺎﻻ ﺑﺎﺯﻡ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻮ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ

  16. 7 کاربر مقابل از Herzeleid عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  17. #34389
    فعال
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    5,589
    تشکر
    8,347
    تشکر شده : 20,562

    اولین سوال دخترا بعد یه مدت که هم دیگه رو ندیدن:





    شوهر کردی ؟!!!









    حالا اولین سوال پسرا بعد یه مدت که هم دیگه رو ندیدن:





    عمت چه طوره ؟!!! :|









  18. 8 کاربر مقابل از P!nk Rose عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


  19. #34390
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    46,945
    تشکر
    1,054
    تشکر شده : 1,788
    به دختره گفتن ازدواج کردی !؟








    گفت نه ..
    ولی به بهونه ی ازدواج زیاد کردنم !

  20. 7 کاربر مقابل از Herzeleid عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند .


صفحه 3439 از 3874 نخستنخست ... 2439293933393389342934373438343934403441344934893539 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •