خاطره بازی با آرمین
خودم میرم عکســم ولـی رو قـابــِ .....
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
خاطره بازی با آرمین
خودم میرم عکســم ولـی رو قـابــِ .....
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
هر روز از آینده میترسم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
میشنوم صدای شب رو میگه اونکه رفته اینجاست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خاطره هات همیشه در حال عبور ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]نوشته اصلی توسط MaSiHa
سالار عقیلی
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خودتی؟
شاهکار ؟؟؟؟؟؟؟؟
بشستم دست از گفتن
طهارت کردم از منطق
حوادث چون پیاپی شد
وضوی توبه بشکستم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
کجایید شب جمعه ای
بیایید بحرفیمیم دیگه
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 7 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 7 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
