یه نگاه به جامعه دانشجویان و فارغ التحصیلان مهندسی کامپیوتر
و فناوری اطلاعات بنداز.خیلیاشون هنوز یه حساب ایمیل از خودشون
ندارن....
رشته فنی مهندسی عملگیِ، لحظه لحظهش عملگیِ، از خود عملگی هم عملگیتره.لااقل یه عمله میدونه با بیل و کلنگ چکار کنه ولی مهندسیا همونم نمیدونن....
دانش آموخته های مهندسی عمران که اگه نرن تو بیابونای بی آب و علف ملات هم بزنن بهترین آینده شغلیشون یه دکون سه در چار مشاور املاکیِ....
150 واحد ریاضی و فیزیک و اخلاق در اسلام پاس میکنی وارد بازار کار میشی میبینی رشتت همون دو واحد کاربرد کامپیوتر و استفاده از نرم افزار بود
انصافا حقیقته =)))))))
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
بازم تو ســ.وپر مارکت عارمین بودم ک دیدم دخی مینا اومد داخل
گفت دلام اُودافظ داری o___O...
همه اینجوری موندن:||||
یه خورده مکث کرد گفت بابا منظورم همون
های بای...!
افق شلوغه من برم ی گوشه ای محو شم!!!!!
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
خوب حالا خاطره شبه بیانیه رو از خودم در میکنم
دبیر عربی فک کنم دوم راهنمایی داشتیم که زبونش میگرفت و تیکه کلامش بود حَل نزن یعنی حرف نزنیه شیلنگ هم داشت با خودش میاورد سر ِ کلاس و میزد
در کلاس باز میشد و مبصر میگفت برپا این میگفت حَل نزن حل نزن
اعجوبه ای بود واسه خودش
اون زمان بعد از ظهر میرفتیم مدرسه و یه سری کلاس اون طرف حیاط مدرسه ساخته بودن جدید چون حیاط مدرسه بزرگ بود ! آقا یه روز زمستون زنگ آخر بود یکی از بچه ها گفت میخوام وقتی آخر کلاس شد و میخواستن زنگو بزنن برم برق کلاسو قطع کنم
یه جعبه تقسیم جدا گذاشته بودن واسه این کلاسا که تو سالن بود و یه صندلی هم میزاشتی راحت میتونستی برق رو قطع کنی و شماره کلاس ها معلوم بود
آقا 10 دقیقه به آخر زنگ بود و همه منتظر بودن زنگ بخوره
اینم دست بلند کرد و رفت بیرون ما هم فهمیدیم که رفت برقو قطع کنه و آماده شدیم
تا برقو قطع کرد کلاس شد ظلمات و همه داد و بیداد
این معلمون هم شیلنگ گرفته بود تو همون تاریکی همرو میزد و همش میگفت حَل نزن
قیامت شده بود تا مدیر و ناظم اومدن و همه رو بیرون کردن از کلاس
بردن ما رو گوشه مدرسه تا ز همه رفتن و ناظم گفت اگه نگین کی بوده همه کلاغ پر میرن فهمیده بود نامرد
ما هم نگفتم و چند سری کل مدرسه رو کلاغ پر رفتیم
تا یه هفته زانوهام درد میکرد
این بود خاطره ی من![]()
ویرایش توسط penhold : 07-30-2015 در ساعت 03:38 PM
یه زمانی دختر 18 ساله سیبیلاشو دکلره میکرد نَنش آقـِش میکرد !
الان دختر 12 ساله استاتوس زده :معشوقه ای بودم که فاحـــ.شه نام گرفت !
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)