عطر تنت پیچیده توی اتاق خوابم
با تو چه جون گرفته ترانه های نابم![]()
الان زن داداشم اومده بود مثکه با داداشم حرفش شده رسوندش دم در خودش رفته بیرون بغض کرده نرفته خونه خودشون اومد اینجا چقد ناراحت شدم براش اخرشم حرف نزد دلم میخواست بغلش کنم بگم غصه نخور داداشم یه همچین اخلاقای مزخرفی هم قاطی اون همه اخلاق خوبش داره... واسش یه کاسه بزرگ بستنی گذاشتم هی میگفت نمیخوام اما همه ـشم خورد
خندوانه...
رامبد شلوارک پوشیدهلباس ورزش باستانی
در حال حاضر 8 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 8 مهمان ها)