اومدم تواين هواى سرد قهوه درست کنم وکنارشومينه باآرامش قهوه بخورم
وازپنجره بارش برف روتماشاکنم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
پرده رو زدم کنار دیدم دختر همسایمون پرده رو زده کنار با سوتین داره تو خونه میچرخه از پشت شیشه معلومه هیچی دیگه برنامه کلا عوض شد
حالا کار نداریم نه شومينه داريم نه قهوه، نه برف میاد!