ما جگر گفتيم و عشق آغاز شد/
سينه ماليديم و لنگش باز شد/
چون سرش را بر درش بگذاشتم/
ما فشار داديم وراهش باز شد/
(سعدي سك_سى)
ما جگر گفتيم و عشق آغاز شد/
سينه ماليديم و لنگش باز شد/
چون سرش را بر درش بگذاشتم/
ما فشار داديم وراهش باز شد/
(سعدي سك_سى)
الاغ و شير سر كلاس درس بودند و معلم پرسيد:
كدام يك از شما گوشش بزرگتره ؟
شير خنده اي كرد و گفت :
معلومه الاغ !
معلم باز پرسيد :
كدام يك از شما دماغش بزرگتره؟
شير خنده اى كرد و گفت :
معلومه الاغ !
باز هم معلم پرسيد :
كدام يك كـــ.يرش بزرگتره
شير ساكت شد و الاغ بلند خنديد و گفت
كـــ.ون گشاد چرا ساكت شدى
يالا جواب بده
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
ميدوني چرا دخترها وقتي از خواب پاميشن چشماشونو ميمالند؟ چون ت...خم ندارند
قابل توجه دوستان عزیز:
درجریان باشین
از این به بعد فقط روزا بلند میشه شبا دیگه بلند نمیشه
البته فكرشما هم محترمه...
پيشاپيش"شب یلداتون مبارک"
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
شباهت دختر با برف پاك كن چيه
.
.
.؟
اگر با هر كدومشون خشك كار كني جيغ ميزنن
"آنکس که بهشتِ زندگی را برایت جهنم کرده،
مجبور است متقاعدت کند که:
«بهشت جای دیگری است»"
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
پسر بچه به دختره نشون ميده ميگه : دلت بسوزه من از اينا دارم دختر بچه شلوارشو ميکشه پايين ميگه:تو دلت بسوزه مامانم گفته با اينا ميتونم يه عالمه از اونا داشته باشم
ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻮﺗﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺟﯿﻦ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ .
ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﯽ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﻣﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺟﯿﻦ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻧﺖ ﺑﺰﻧﻢ ﯾﺎ ﺑﻪ ﻟﺒﺖ ؟
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﺁﯾﺎ ﺳﺰﺍﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ؟
ﻣﺎﺭ ﮔﻔﺖ : ﺳﺰﺍﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ …
ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﮑﻨﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ
ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ .
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﺗﺎ ﺻﻮﺭﺕ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﻢ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺣﮑﻢ ﮐﻨﻢ , ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ
ﺩﺭﻭﻥ ﺑﻮﺗﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﺗﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ، ﻣﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻤﺪﺍﺩ ﺑﺮﺁﻣﺪ ﻭ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻤﺎﻥ ﺗﺎ ﺭﺳﻢ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺮﺍﻓﮑﻨﺪﻩ ﻧﺸﻮﺩ
ﮐﻠﯿﻠﻪ ﻭ ﺩﻣﻨﻪ
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
حیف نون ميگه:ميخواستم ليسانس بگيرم نذاشت.خواستم دكتر بشم نذاشت.خواستم براي خودم كسي بشم نذاشت.ازش ميپرسن كي نذاشت؟ ميگه: ك ..ون گشادم...
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
در حال حاضر 8 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 8 مهمان ها)