خاطرات حضرت آدم：
روزی وارد زمین شدم . ترس تمام وجودم را فرا گرفت . ناگهان حسی عجیب به من دست داد.
به خدا گفتم مرا چه شده است؟ جواب داد تو گرسنه ای . باید به دنبال چیزی برای خوردن باشی. محزون و ناراحت به دنبال اندک چیزی برای خوردن میگشتم که ناگهان چیزی توجه من را به خود جلب کرد.
با دقت که نگاه کردم تخته سنگی را.دیدم که روی آن نوشته بود：
ساندویچی جعفر!!!!
خداوکیلی دیگه اینو نشنیده بودین
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ترکه پسرشو میبره واسش کلاه بخره، هیچکدوم اندازه سرش نبودن، یه پس گردني محکم به پسرش میزنه! فروشنده میگه: چیکارش داری، تقصیر خودش نیست! باباش میگه: از وقتي اين مادر **** بدنيا اومده ما یه *** تنگ نکردیم!
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ﻓﺎﺻــﻠـﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑـﺎ ﻣـﻦ ﺭﻋــﺎﯾــﺖ ﮐــﻦ !
ﻣــﻦ ﺑــﯽ ﺟـﻨـﺒـﻪ ﺗـﺮ ﺍﺯ ﺁﻧــﻢ
ﮐـﻪ ﺩﺭ ﺑـﺮﺍﺑـﺮ
ﺩﺍﻏــﯽ ﺗﻨﺖ
ﮔﺮﻣــﺎﯼ ﻧﻔﺴﺖ
ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺣﺮﯾﺼﺖ
خلاصه هیچی دیگه میکنمت نیا
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ﻣﺜﻠﻦ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻛﻠﻚ ﻫﺎﻡ ﻛﻪ ﻣﻴﺰﺩﻡ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻣﻮ ﻣﻴﺎﻭﺭﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ
ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ
ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻡ ﺁﺷﻨﺎﺕ ﻛﻨﻢ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﻛﻠﻲ ﺫﻭﻕ ﻣﻴﻮﻣﺪ ﺑﻌﺪ ﻛﻪ
ﻣﻴﺮﺳﻴﺪﻳﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭﻣﻮ
ﻣﻴﻜﺸﻴﺪﻡ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺍﻳﻦ ﭘﺴﺮﻣﻪ
ﺭﺳﺘﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﻡ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺭﺳﺘﻢ
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پيج مشکلاتج<ـــنسي:
.
.
.
خانمي 20 ساله هستم، مدتي هست که بعد از خواستگاري سنتي نامزد کردم و مشکلم اينه که سايز سيــنه هام خيلي کوچيکه و من هميشه در برخوردها با نامزدم يه کاري ميکردم از زير لباس خيلي بزرگ به نظر برسه و حالا 10 روز ديگه عروسيمه و ميترسم نامزدم وقتي بدنمو ببينه ازم جدا بشه، تو رو خدا کمکم کنيد !
و حالا کامنت هاي ملت غيور و هميشه در صحنه :
1. ميترسي تو ؟! برو از خدا بترس جاعل ديوث
2. آخهکــــ/ونياين چه سواليه مطرح کردي خو ؟! الان 4 تا دختر ديگه هم ياد ميگيرن اااه...
3 .مملکت نيست که ، گل يا پوچه !!
4. نکبت دلت ميخواست اونم خواجه باشه يه خربزه بزاره تو پاچش ؟!
5.بدبخت شدم ! نکنه نامزده منه...
6. بابا ما پسرا کلا يه فاکتور براي ازدواج داشته باشيم، اونم ممه اس ؛ که اينجوري شد !
7. ميترسي ترکت کنه؟!! مادر توميـــگاد
8. زبون بسته ي بيچاره به ، کاهدون زده
10. يادم باشه قبل ازدواج ممه هاي زنمو چک کنم :)))))
هِمَــــتی کُــن با ایـن زردِ شُمــــالی . . .
نوشته اصلی توسط MrCrow
چی شده عزیزم ؟
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
هیچیمگه قرار نبود بخندیم؟
در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
