چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
دريا ، - صبور و سنگين
– مي خواند و مي نوشت : « .... من خواب نيستم ! خاموش اگر نشستم ، مرداب نيستم ! روزي كه برخروشم و زنجير بگسلم ؛ روشن شود كه آتشم و آب نيستم ! »![]()
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)