اینجور به من نگاه نکن آتیش به هستیم نزن مست از می عشق توام تنه به مستی ام نزن
اینجور به من نگاه نکن آتیش به هستیم نزن مست از می عشق توام تنه به مستی ام نزن
اون (نقاشه) گفت به شما بگم همه جا کشید!
در نگاه من ، بهارانی هنوز
پاکتر از چشمهسارانی هنوز
روشنایی بخشِ چشم آرزو
خندهی صبح بهارانی هنوز
در مشام جان به دشتِ یادها
بادِ صبح و بوی بارانی هنوز
در تَموزِ تشنهکامیهای من
برفِ پاکِ کوهسارانی هنوز
در طلوعِ روشنِ صبحِ بهار
عطرِ پاک جوکنارانی هنوز
کشتزار آرزوهای مرا
برقِ سوزانی و بارانی هنوز ...
محمدرضا شفیعی کدکنی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
سلام الهه ی مشرقی خوش اومدی به انجمن
در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)