بهمن رئوفی ناموس فتوشاپ
بهمن رئوفی ناموس فتوشاپ
باز کن چشمت را
گرم کن جان مرا
دربه‌درتر از باد زيستم
در سرزمينی كه گياهی در آن نمی‌رويد.
ای تيزخرامان،
لنگی پای من
از ناهمواری راه شما بود ...
الف . بامداد
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
هوا چه سرده
مستانه می گریزی
من نمی دانستم معنی هرگز را ،
تو چرا باز نگشتی دیگر ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حس و حاله هیچی رو ندارم نمیدونم چرا
در حال حاضر 10 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 10 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول