آخرین دعوام با خانواده هم سر همین فامیلِ ... بود
طرف از شهرستان اومده بود عین اَلح نشسته بود حرف برای گفتن نداشت حالا می بینه هوا گرمه حرف نداره بزنه می بینه عین بز از گرما زبونمون بیرون اومد نا نداریم
میگه آقا میثم
کرمان که خیلی گرم اینجا گرم نیستش
بهش گفتم نه اینجا ما خرس قطبی بقل میکنیم هر روز هیزم میریزم تو شومینه با فنلاند یا پا میریم
مرتیکه بیشعور دماسنج بزارم جیوه اش به فنا میره این چه سوال احمقانه میپرسی دو ثانیه کف حیاط دراز بکش اگه نفت نشدی
خب میثم جان درس را به کجا رسوندی برگشتم گفتم فارق التحصیل شدم اِاِ به سلامتی چه رشتی؟
مواد شناسی انقدر خنگه برگشت گفت چجوریه رشته اتون گفتم هیچ تریاک خالص و ناخالص را تشخیص میدیم هروئین اصل را میتونیم از قاطی تشخیص بدیم که بابا آمپر چسبوند
میثم بسه دیگه

از اون موقع حتی یکبار هم نیومدن منزل
