یک بازگشت با شکوه![]()
کس نه دارد ذوق مستی . . .![]()
نمیدانم
چه میخواهم بگویم،
غَمی در استخوانم میگدازد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
من ، پسرِ ، کوه هایِ یخِ رویِ آسمونِ سیاره یِ قارچ هایِ سمی ام ،
ما اینجا خواب نمیبینم ، وقتی بیداریم ، قرنیه های گشاد ، مات و رنگی ان ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
دلخسته ام از عالم دل بسته ام به ساقی
صبرم زیاده اما عمری نمونده باقی...![]()
دل که به یک نگاه تو میلرزه ، میلرزه ، میلرزه ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
آن یار کز او خانه ی ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود ...![]()
ویرایش توسط Milik : 12-27-2017 در ساعت 12:10 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)