حتی داریوش ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
یعنی تا این حد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
تو قلبِ من زمستونه ،
گرفته برف ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
رام - فراموشی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
بعضی ها مخشون معیوب... احساس غرور بهشون دست داده تو توهمات بسر می برند... هیچی هم نیستند
جوجه هارو باس سیخ شون زد ،
یه جا میخشون کرد ،
صدا جیغ شون درآد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 20 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 20 مهمان ها)