تو هم با من نبودی ، یار ...![]()
تو هم با من نبودی ، یار ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
جوونی هم بهاری بود و بگذشت
به ما یک اعتباری بود و بگذشت
میون ما و تو یک الفتی بود
که آن هم نوبهاری بود و بگذشت
یاد دارم لحظه ای را خیره ات بودم ولی یاد چشمان قشنگت سالها شد همدمم
تنهایی یک درختم
و جز اینام هنری نیست
که آشیان تو باشم!
نیایی؛
تنهاییم بزرگتر میشود
جایِ تو تنگتر
تمامِ قلبم را به تو میدهم
تمامِ دردَت را به من بده
عاشق شو
چه روزهایی کشتمت تو دلم
زندگی رو از اول شروع کردم ؛
چه شب هایی کل شهر تو بارون
به خاطر تو
زیر و رو کردم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)