صفحه 6551 از 6885 نخستنخست ... 5551605164516501654165496550655165526553656166016651 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 65,501 به 65,510 از 68846

موضوع: ○● چت روم بروبکس بارانی ™●○

  1. #65501
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    با این غروب از غمِ سبزِ چَمَن بِگو ،
    اندوهِ سبزه های پَریشان به من بگو

    اندیشه هایِ سوخته یِ ارغَوان بِبین ،
    رمزِ خیالِ سوختِگان بی سُخن بِگو ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  2. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #65502
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    شوقِ جوانه رَفت زِ یادِ دِرَختِ پیر ،
    ای بادِ نوبَهار زِ عَهدِ کُهَن بگو ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  4. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #65503
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    از ساقیانِ بَزمِ طَرَبخانه ی صَبوح ،
    با خامُشانِ غَم زده یِ انجُمن بِگو

    زان مُژده گو که صَد گل سوری به سینه داشت ،
    وینِ موجِ خون که می زَنَدَش در دهن بِگو ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  6. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #65504
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    سروِ شِکَسته نَقشِ دلِ ما بَر آب زَد ،
    این ماجَرا به آینه یِ دل شِکَن بگو

    آن آبِ رَفته باز نَیایَد بِه جویِ خٌشک ،
    با چَشمِ تَر زِ تِشنِگی یاسَمَن بِگو ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  8. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #65505
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    آن سُرخ و سَبزِ سایه ، بَنفش و کَبود شُد ،
    سَروِ سیاهِ من زِ روحِ چَمن بِگو ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  10. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #65506
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    هِنگامِ سِپیده دَم خروسِ سَحَری ،
    دانی که چِرا هَمی کُنَد نوحه گَری

    یَعنی که نِمودَند دَر آیینه ی صٌبح ،
    کَز عٌمر شَبی گُذَشت و تو بی خَبَری ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  12. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #65507
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    ای عاشقان ، ای عاشقان پیمانه ها پُر خون کُنید ،
    وَز خونِ دِل چون لاله ها رُخساره ها گُلگُون کُنید

    دیوانه چون تُغیان کُنَد زَنجیر و زِندان بِشکَنَد ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  14. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #65508
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    از زُلفِ لیلی حَلقه ای بَر گَردنِ مَجنون کُنید

    نوری بَرای دوستان ، دودی به چَشمِ دُشمَنان ،
    مَن دِل بَر آتَش می نَهَم ، این هیمه را افزون کُنید ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  16. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #65509
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    آمَد یِکی آتَش سَوار ، بیرون جَهید از این حِصار ،
    تا بَردَمد خورشیدُ نو ، شَب را زِ خود بیرون کنید

    دیوانه چون تُغیان کُنَد ، زَنجیر و زِندان بِشکَنَد ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  18. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #65510
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    این بار من یکبارِگی دَر عاشقی پیچیده ام ،
    این بار من یکبارِگی از عافیَت بُبریده ام

    دل را زِ خود بَرکَنده ام با چیزِ دیگر زِنده ام ،
    عَقل و دل و اندیشه را از بیخ و بُن سوزیده ام ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  20. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 6551 از 6885 نخستنخست ... 5551605164516501654165496550655165526553656166016651 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •