هَر که او از هَم زَبانی شُد جدا ،
بی نَوا شُد گَر چه دارَد صَد نَوا ...![]()
هَر که او از هَم زَبانی شُد جدا ،
بی نَوا شُد گَر چه دارَد صَد نَوا ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چون که گُل رفت و گُلستان شد خَراب ،
بویِ گُل را از که جوییم از گُلاب
چون که گُل رفت و گُلستان دَرگُذَشت ،
نَشنَوی زان پَس زِ بُلبل سَرگُذَشت ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
رَفتی و رفتن تو آتَش نَهاد بر دل ،
از کارِوان چه ماند جُز آتَشی به مَنزِل
آتَش به جانَم افکَند شوقِ لِقایِ دلدار ،
از دَست رفت صَبرَم این ناقه پای بَردار ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
ای سارِبان خدا را ، پیوَسته مُتَصِل ساز ،
ایوان را به شَبگیر ، شبگیر را به ایوان
در کیشِ عِشقبازان راحَت رَوا نَباشَد ،
ای دیده اشک می ریز ، ای سینه باش افگار ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
ما عاشقانِ مَستیم سَر را زِ پا نَدانیم ،
این نکته ها بگیرید ، بر مَردُمان هُشیار
در راهِ عشق اگر سَر ، بَر جایِ پا نَهادیم ،
بر ما مگیر نکته ، ما را زِ دَست مَگذار ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در فالِ ما نیایَد جُز عاشقی و مَستی ،
در کارِ ما بهائی کَرد اِستِخاره صَد بار ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
یار مَرا ، غار مَرا ، عشقِ جِگَر خوارِ مرا ،
یار تویی ، غار تویی ، خواجه نِگه دار مَرا
نوح تویی ، روح تویی ، فاتِح و مَفتوح تویی ،
سینه ی مَشروح تویی بَر دَر اسرار مرا ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
نور تویی ، سور تویی ، دولَت مَنصور تویی ،
مُرغِ کُهِ طور تویی ، خَسته به مِنقار مرا
قَطره تویی ، بَحر تویی ، لُطف تویی ، قَهر تویی ،
قَند تویی ، زَهر تویی ، بیش میازار مرا ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
حُجره ی خورشید تویی ، خانه ی ناهید تویی ،
روضه ی امید تویی , راه دِه ای یار مرا
روزه تویی روزه تویی ، حاصِلِ دَریوزه تویی ،
آب تویی ، کوزه تویی ، آب دِه اینبار مرا ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
دانه تویی ، دام تویی ، باده تویی ، جام تویی ،
پُخته تویی ، خام تویی ، خام بِمَگذار مَرا ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 7 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 7 مهمان ها)