صفحه 6562 از 6885 نخستنخست ... 5562606264626512655265606561656265636564657266126662 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 65,611 به 65,620 از 68846

موضوع: ○● چت روم بروبکس بارانی ™●○

  1. #65611
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    ما را به جُز خیالَت ،
    فِکری دِگر نباشَد
    در هیچ سَر خیالی ،
    زین خوبتَر نَباشَد

    کِی شَبرُوان کویَت ،
    آرَند رَه به سویَت
    عَکسی زَ شَمعِ رویَت ،
    تا راهبَر نَباشَد

    ما با خیالِ رویَت ،
    مَنزِل در آبِ دیده
    کَردیم تا کَسی را ،
    بَر ما گُذَر نَباشد

    در کویِ عِشق جان را ،
    باشَد خَطر ،
    اگَر چه ،
    جایی که عشق باشد ،
    آنجا خَطَر نَباشَد ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  2. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #65612
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    نَهادَم جانِ شیرین را ،
    که می سوزَد بَرای تو

    مَرا چه جایِ دِل باشَد ،
    چو دِل گَشستَه ست جایَ تو ...

    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  4. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #65613
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    چو شیرینتَر نُمُود اِی جان ،
    مَها شور و بَلایِ تو
    نَهادَم جانِ شیرین را ،
    که می سوزَد بَرای تو

    رَوان از تو خَجِل باشد ،
    دِلَم را پا به گِل باشد
    مرا چه جای دِل باشد ،
    که دِل گَشته ست جای تو

    تو خورشیدی و دِل دَر چَه ،
    بِتاب از شَهر به دِل گَه گَه
    که می کاهَد چو ماه اَی مَه ،
    به عشقِ جان فَزَای تو

    به خود مِسَم ، به تو زَرَم ،
    به خود سَنگَم ، به تو دُرَم
    کَمر بَستم به عِشق اَندَر ،
    به اومیدِ قَبای تو

    گِرَفتَم عشق را دَر بَر ،
    کُلَه بِنهاده ام از سَر
    مَنَم مُحتاج و می گویم ،
    زِ بی خویشی دُعایِ تو

    دِلا از حَد خود مَگَذر ،
    بُرون کُن باد را از سَر
    به خاکِ کویِ او بِنگَر ،
    ببین صَد خونبَهای تو

    اَلا تَبریز خوش جایَم ،
    زِ شَمس الدین به هِیهاهَم
    زَنَم لَبِیک و می آیَم ،
    بِدان کَعبه لَقایِ تو ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  6. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #65614
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    کَمینه چِشمه اش چَشمی ست روشَن ،
    که ما از نورِ او صَد فَر بِگیریم ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  8. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #65615
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    بیا تا عاشِقی از سَر بِگیریم ،
    جهان خاک را دَر زَر بِگیریم
    بیا تا نوبَهار عشق باشیم ،
    نَسیم از مُشک و از عَنبَر بِگیریم

    زَمین و کُوه و دَشت و باغ و جان را ،
    هَمه در حُله یَ اَخضَر بِگیریم ،

    زِ دِل رَه بُرده اَند ایشان به دِلبَر ،
    زِ دِل ما هَم رَه دِلبَر بِگیریم

    مُسلمانی بیاموزیم اَز وِی ،
    اگَر آن طُره ی کافَر بِگیریم

    کَمینه چِشمه اش ،
    چَشمی ست روشَن
    که ما از نورِ او ،
    صَد فَر بِگیریم ...




    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  10. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #65616
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    این کیست چُنین غُلغُله دَر شَهر فِکَنده ،
    دِل ها هَمه لَرزان شُده ،
    جان ها هَمه بی سَر ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  12. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #65617
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    این نیمِ شبان کیست ،
    چو مَهتاب رَسیده
    پِیغَمبر عِشق است ،
    زِ مِحراب رَسیده

    آوَرده یِکی مَشعَله آتَش زَده دَر خواب ،
    از حَضرَت شاهَنشَه بی خواب رَسیده

    این کیست بِگویید ،
    که دَر شَهر جُز او نیست ،
    شاهی به دَر خانه یِ بَواب رَسیده

    این کیست چُنین خانِ کَرَم باز گُشاده ،
    خَندان جَهت دَعوتِ اَصحاب رَسیده

    دِل ها هَمه لَرزان شُده جان ها هَمه بی سَر ،
    یَک شِمِه از آن لَرزه به سیماب رَسیده

    آن نَرمی و آن لطُف که با بَنده کُنَد او ،
    زان نرَمی و زان لطُف به سَنجاق رَسیده

    زان ناله و زان اَشک ،
    که خُشک و تَر عَشق است ،
    یِک نَغمه یِ تَر نیز به دولآب رَسیده

    یک دَسته کِلید است به زیرِ بغلِ عِشق ،
    از بَحرِ گُشاییدن اَبواب رَسیده ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  14. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #65618
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    اِی دَرسِ عِشقَت هَر شَبَم ،
    با مَن تِکرار آمَده
    وُی روزِ من بی رویِ تو ،
    چون شامِ تار آمَده

    اِی مَه غُلامِ رویِ تو ،
    گَشته زُحل هِندوی تو
    وِی خور زِ عَکس رویِ تو ،
    چون ذَره دَر کار آمَده

    ای دَر سَرم سودایِ تو ،
    جان و دلَم شِیدای تو
    گَردون به زیرِ پایِ تو
    چون خاکِ رَه خوار آمَده

    جان بَنده شُد رایَ تو را ،
    رویِ دل آرایِ تو را
    خاکِ کَف پای تو را ،
    چَشمَم به دیدار آمَده ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  16. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #65619
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    دو زُلفُنِت بُوَد تارِ رُبابُم ،
    چه می خواهی از این حالِ خَرابُم

    تو که با مو سَرِ یاری نداری ،
    چرا هر نیمه شو آیی به خوابُم

    بلا رَمزی زِ بالای تِه باشه ،
    جُنون سِری زِ سودایِ ته باشه
    بِصورَت آفرینُم این گَمان بی ،
    کِه پِنهان در تَماشای تِه باشه

    مو کَز سوته دِلانُم ،
    چون نَنالُم
    مو کَز بی حاصِلانُم ،
    چون نَنالُم

    نِشسته بُلبلان با گُل بنالَند ،
    مو که دور از گُلانُم چون نَنالُم

    خدایا خَسته و زارُم از این دِل ،
    شُب و روزان دَر آزارُم از این دِل
    مو از دِل نالُم و دِل نالَد از مو ،
    زِ مو بِستان که بیزارُم از این دِل

    چه خوش بی مهرَبونی دَردِسر بی ،
    که یِکسَر مِهرَبونی دَردِسر بی
    اگر مَجنون دلَ شوریده ای داشت ،
    دلِ لیلی از او شوریده تر بی

    زِ دِل مِهر تو ای مَه رَفتنی نِی ،
    غَمِ عِشقِت به هَر کَس گُفتنی نِی
    ولیکَن داغِ این مَهر و محبت ،
    میونِ مردُمون بِنهُفتَنی نِی ...


    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  18. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #65620
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    رَه مِیخانه و مَسجِد کُدام است ،
    که هَر دو بَر مَنِ مِسکین حَرام است
    نه دَر مَسجِد گُذارَندَم که رِندِی ،
    نه دَر مَیخانه کین خَمار خام است

    میان مَسجِد و مِیخانه راهی ست ،
    غَریبم ، عاشقم آن رَه کدام است

    مَرو کَعبه خَرابات است آنجا ،
    حَریفَم قاضی و ساقی اِمام است
    به مِیخانه امامی مَست خُفتَه ست ،
    نمی دانم که آن بُت را چه نام است

    زِ حَد بُگذَشت مَستی های ذَرات ،
    فَلَک مَست و زَمین مَست و زَمان مست
    بیا در باغ و شورِ بُلبلان بین ،
    سَمَن مَست و چَمَن مَست ، ارغَوان مَست ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  20. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 6562 از 6885 نخستنخست ... 5562606264626512655265606561656265636564657266126662 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 7 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 7 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •