صفحه 6563 از 6885 نخستنخست ... 5563606364636513655365616562656365646565657366136663 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 65,621 به 65,630 از 68846

موضوع: ○● چت روم بروبکس بارانی ™●○

  1. #65621
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    ای دل شده مُبتلای عِشقَت ،
    تا چَند کِشَم بّلایِ عِشقت
    بیگانه شَوَد زِ خویش چون مَن ،
    هر کو شَوَد آشنای عِشقَت

    بُلبُل صٍِفَت از هِزاردستان ،
    هَر لَحظه زَنَد نَوایِ عِشقَت
    چون صُبح زِ مِهر می زَنَد دَم ،
    تا یافت دِلَم صَفای عِشقَت

    اَسرار حَقیقَت آشکار است ،
    دَر جامِ جهان نَمایِ عِشقَت
    گَر سَر نَرَود به خاکِ بایَد ،
    از سَر نَرَوَد هوای عِشقَت

    شُد عاشق خسته ، مست و مدهوش ،
    از جامِ طَرَب فَزای عَشقَت ...

    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  2. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #65622
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    گُفت مَعشوقی به عاشِق که ای فَتا ،
    تو به غُربَت دیده ای بَس شَهرها
    از کُدامین شَهر زان ها خوشتَر است ،
    گُفت آن شَهری که دَر وِی دِلبَر است

    هَر کُجا یُوسُف رُخی باشَد چو ماه ،
    جَنَت است آن گَرچه باشَد قَعرِ چاه
    بی تو جَنَت دوزَخ است ای جان فَزا ،
    با تو زِندان گُلشَن است ای دِلرُبا

    هَر کجا تو با مَنی ، مَن خوشدِلَم ،
    گَر بُوَد در قَعرِ چاهی مَنزِلَم ...

    به تیغَم گر کُشَد ، دَستَش نَگیرم ،
    وَگر تیرم زَنَد مِنَت پَذیرم
    کَمان اَبرویَت را گو بِزَن تیر ،
    که پیشِ دست و بازویَت بِمیرَم

    نِگارینا دِل و جانُم ته داری ،
    هَمه پیدا و پِنهانُم ته داری
    نمیدونُم که این دَرد از که دارم ،
    هَمی دونُم که درمونُم ته داری

    نمی دونُم دلُم دیوونه ی کیست ،
    اسیرِ نَرگِسِ مستونه ی کیست
    نمی دونم دل سَرکَشَته ی مو ،
    کُجا می گَردَد و دَر خونه ی کیست ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  4. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #65623
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    مرحّبا اِی پِیک مُشتاقان ،
    بِده پِیغامِ دوست
    تا کُنَم جان از سَر رَغبَت ،
    فَدای نامِ دوست

    سَر زِ مَستی بَرنَگیرَد ،
    تا به صُبحِ روزِ حَشر ،
    هَر که چون من در اَزَل ،
    یِک جُرعه خورد از جامِ دوست

    میلِ من سویِ وِصال و قًصدِ او سویِ فِراق ،
    تَرکِ کامِ خود گِرِفتَم تا بَرآید کامِِ دوست

    زُلف او دام است و خالَش دانه ی آن دام و من ،
    بَر امید دانه ای افتاده ام دَر دامِ دوست ...

    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  6. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #65624
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    شَرابِ نابِ رَحمَت را چه گوییم ،
    کَز او دِلداده مَست و دلسِتان مست
    زِ دُنیا تا به اقبا گَر بِبینی ،
    هَمه رَه کارِوان دَر کارِوان مَست
    جَهان مستَند و از مَستی نَدانَند ،
    جَهان اَندَر جَهان اَندر جَهان مَست

    ای شام زِ کویِ ما گُذَر کُن ،
    ای صُبح به حالِ ما نَظَر کُن

    زِ کویِ ما گُذَر کُن ای شام ،
    به حالِ ما نَظر کُن ای صبح
    از ظُلمَلت شَب تَنم بِفرسود ،
    یا رب شبِ ظُلمَتم سَحر کن

    ای بادِ سَحر بگوی با یار ،
    خود را بَرِ تیرِ او سِپَر کن

    گَر کُشته شوَم به داغِ هِجرَش ،
    بَر کُشته ی خویشتن نَظَر کُن
    حافظ اگرَت هوای وصل سَت
    بَرخیز هَلا و تَرک سَر کُن ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  8. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #65625
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    تا موج موجِ این بَهر ،
    ما نیز رَهسِپاریم ،
    با جوی ها بِگویید ،
    اِی قَطره های باران ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  10. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #65626
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    دانی که چیست دولَت ،
    دیدارِ یار دیدن
    در کویِ او گِدایی ،
    بَر خُسرَوی گُزیدن

    از جان طَمَع بُریدن ،
    آسان بُوَد وَلیکَن ،
    از دوستانِ جانی ،
    مُشکل توان بُریدن

    خواهَم شُدَن به بُستان ،
    چون غُنچه با دلِ تَنگ ،
    وان جا به نیک نامی ،
    پیراهَنی دَریدَن

    گَه چون نَسیم با گُل ،
    رازِ نَهُفته گُفتَن ،
    گَه سِر عِشقبازی ،
    از بُلبُلان شنیدَن

    فُرصَت شُمار صُحبَت ،
    کَز این دو راه مَنزِل
    چون بُکذَریم دیگَر ،
    نَتوان به هَم رسیدَن ...

    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  12. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #65627
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    گُفتا تو از کُجایی ،
    کآشُفته می نُمایی
    گُفتم مَنم غَریبی ،
    از شَهرِ آشنایی

    گُفتا سَرِ چه داری ،
    کَز سَر خَبَر نَداری
    گُفتَم بُر آستانَت ،
    دارَم سَرِ گِدایی

    گُفتا کِدام مُرغی ،
    کَز این مَقام خوانی
    گُفتَم که خوش نَوایی ،
    از باغِِ بینَوایی

    گُفتا به دِلرُبایی ما را چِگونه دیدی ،
    گُفتَم چو خِرمَنی گُل دَر بَزمِ دِلربایی ...

    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  14. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #65628
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    گُفتا چِرا چو ذَره ،
    با مِهر عِشق بازی
    گُفتَم از آنکه هَستَم ،
    سَرگَشته ای هوایی

    گُفتا بگو که خواجو ،
    دَر چَشمِ ما چه بینَد
    گُفتَم حَدیثِ مَستان ،
    سِری بُوَد خدایی ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  16. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #65629
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    جان بی جَمال جانان مِیلِ جهان ندارد ،
    هر کَس که این ندارد حَقا که آن ندارد

    با هیچکَس نِشانی زان دِلسِتان ندیدم ،
    یا من خَبَر نَدارم ، یا او نِشان نَدارد

    هَر شَبنَمی در این رَه ،
    صد بحر آتشین است ،
    دردا که این مُعما ،
    شَرح و بَیان نَدارد

    سَرمَنزِل فَراغَت نَتوان زِ دست دادن ،
    ای سارِوان فروکِش کاین رَه کَران نَدارد

    احوالِ گَنج قارون کایام داد بَر باد ،
    با غُنچه باز گویید تا زَر نَهان نَدارَد

    کَس در جََهان ندارد یک بَنده همچو حافظ ،
    زیرا که چون تو شاهی کَس دَر جهان نَدارَد ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  18. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #65630
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,291
    خوش است ناله ی نای و نَوایِ زیرِ و بَمی ،
    دَمی خُجَسته و دَر صُحبَت خُجَسته دَمی

    چه رازها که نَگُفتَم ،
    کُجاست هَمنَفَسی
    چه راه ها که نَرَفتَم ،
    کُجاست همقَدَمی

    چرا به دَفتَرِ عشق ای خدای لوح و قَلَم ،
    به غیرِ حِیرت و حَسرت نمی زنی رَقمی ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  20. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 6563 از 6885 نخستنخست ... 5563606364636513655365616562656365646565657366136663 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 10 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 10 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •