ای داد
خونه عشقِ مادرم بود که تو باغچش گل اطلسی می کاشت
خونه روحِ پدرم بود چیزی رُ همپای خونه دوست نداشت...![]()
آنی گذشت ، شاخه ای خشکید
باغ از رسیدن ماند و در پوسیدگی پیچید
رنجی فراوان بود این ماتم برای گل
در وصف حال گل همی بلبل فقط نالید
یک چشم خون و چشم دیگر رود بود از اشک
از آسمان با دست های خسته اش باران طلب می کرد
دردی به سینه داشت و شکوه ز روزگار
چون وقت تنگ دیگران حاتم و شمع جان
اینک گره افتاده اش در چرخ روزگار
زین خلق در خود گم شده ، فریاد و ای فریاد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
آی چقدر ازین مردم دلخورم![]()
سلام امروز ماشینم چپ کرد (البته بهتره بگم راست کرد) نزدیک بود به گای ابدی برم شانس آوردم
![]()
چه بگویم نگفته هم پیداست/غم این دل مگر یکی و دو تاست...
در حال حاضر 14 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 14 مهمان ها)