"بیدار می شدیم در آذر که سوختم..."
شاعر! تو را زین خیلِ بی دردان کسی نشناخت...
"آن چشم های خیره شده توی دفترم
که گریه می کنند به شب هات در سرم..."
شاعر! تو را زین خیلِ بی دردان کسی نشناخت...
"مثلِ تویی که چندمِ آبان ادامه داشت
که می گریست در من و باران ادامه داشت..."
شاعر! تو را زین خیلِ بی دردان کسی نشناخت...
در حال حاضر 29 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 29 مهمان ها)