این صورت استخونی از فقر سیلی که میخورد دردو فراموش میکرد![]()
این صورت استخونی از فقر سیلی که میخورد دردو فراموش میکرد![]()
ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی
دیوانه هم نندیشد آن کاندر دل اندیشیدهام![]()
میگفت جاهل که بودم عمر عزیزم هدر شد توی صف سینماها
میگفت امروز دیگه نقش مهمی ندارم توی تئاتر شماها
میگفت 10 سال هر روز راه دواخونه هارو ترک موتور گریه کرده
ازون سر چاله میدون تا این سر توپخونه با توپ پُر گریه کرده
میگفت ما مرغ شامیم حالا یا بزم عروسی یا مجلس سوگواری
میگفت فرقی نداریم فرق ما دو تا شبیه اسب کالسکه ست و گاری
میرفت و میگفت پشت لبخند 3 در چهارم قسط عقب مونده دارم
میگفت از من گذشته میرفت و میگفت امشب مهمون ناخونده دارم
![]()
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)