ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : Kkkk دیالوگ های به یاد ماندنی مجموعه کلاه قرمزی kkkk



Pacino
08-14-2015, 10:46 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])


آقو ما به دنیا اومدیم انقلاب شد، حرف زدیم جنگ شد
راه رفتیم کودتا شد، رفتیم مدرسه جنگ تموم شد
درس خوندیم هی نظاموی آموزشی عوض شد
رفتیم دانشگو کنکور ول شد، رفتیم سربازی معافیت آزاد شد
رفتیم سرکار مملکت تحریم شد، خواستیم ازدواج کنیم طلا گرون شد
گفتیم بریم خارج پاسپورتمون دی پرت شد، الانم اینترپل دنبالمونه
هه هه هه هه یعنی له لهما!
با این شرایط که پیش میره آقو فکر کنم مشکل از ما باشه اگه بمیریم شاید دنیا بهشت شد هه هه هه…
=========================
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])

به قول آقوی همساده !
سیزده بدر باس جمعه باشه که غروبش همچی آسفالتت کنه
نه اینکه امسال تا شونزدهم تعطیلیه
اصن ابهت خودش رو از دست داده این سیزده بدرو
=========================
آقای مجری به پسر عمه زا : من از شما حساب می برم
کلاه قرمزی : آی مرجی اَ منم دیکته ببر !
=========================

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
آقای مجری: حالا خودتون رو رها کنید!
فامیل دور: چی کار کنیم؟
آقای مجری: رها کنید!
کلاه‌قرمزی: آقای مجری، می‌خوای ضبط رو روشن کن خودمون رو رها کنیم!
کلاه‌قرمزی: آقای مجری! منم دیکسم می‌گیره!
پسرعمه‌زا: الان سی‌دی منم می‌گیرَه!
آقای مجری: خب، حالا دیگه خودتون رو رها کنید!
پسرعمه‌زا: آقای مجری! من بَرَم دستشویی؟
آقای مجری: برو!
پسرعمه‌زا: ها، اونجا خوبَه!
فامیل دور: منم همین‌جا دراز می‌کشم!
آقای مجری: اینجا چرا؟
فامیل دور: دیگه همین‌جا خودمو رها کردم!
کلاه‌قرمزی: می‌دونی چندتا کلاه‌قرمزی تو کوه قایم شدن؟
آقای مجری: چند تا کلاه‌قرمزی تو کوه قایم شدن؟!؟!؟!
کلاه‌قرمزی: من هرچی می‌گفتم اونا هم همون رو می‌گفتن!
من می‌گفتن سلین اونا می‌گفتن سلین، سلین لین لین لین
[فامیل دور زیر پیژامه کمربند لاغری خرابی بسته‌است] آقای مجری: ئه، باز اون کمربنده؟
خب بذار این شلوارتو در بیارم؟
فامیل دور: نه آقای مجری، خودم می‌رم اون پشت در می‌یارم، شما چرا؟
=========================



[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
سه نوع دور داریم:
اونی که دستت بش نمی رسه
اونی که چشمت بهش نمی رسه
اونی که فکرت هم بش نمی رسه
[فامیل دور]
=========================
آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
فامیل دور: واسه بهار.
از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه.
وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که در ُ باز
گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه
چیز خوب اون‌تو هست ُ می‌ره سراغ‌شون دیگه.
در باز ُ کسی نمی‌زنه. ولی در بسته رو همه می‌زنند. خود شما به خاطر این‌که
بدونی توی این پسته دربسته چی ئه، می‌شکنیدش. شکسته می‌شه اون در.
دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه.
یه سری از دل‌ها درشون باز ئه. می‌فهمی تو دلش چی ئه. ولی یه سری از دل‌ها
هست که درش بسته‌اس. این‌قدر بسته نگه‌اش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور
می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه.
آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟
فامیل دور: در دل آدم با درد دل ئه که باز می‌شه.
=========================



[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
آقای مجری: درخواست مون رومی تونیم با یه کلمه قشنگ بگیم.
مثلا یه لیوان آب بخوایم چی می گیم؟
پسرخاله: خودمون می ریم آب می خوریم، برای بقیه هم میاریم
– نه، مثلا بخوایم بگیم این شیرینی رو به من بده
– خودمون بلند می شیم بر می داریم به بقیه هم تعارف می کنیم
– نه، یه کلمه ای بگو که محبت شما رو به من نشون بده
– می خوای برم نون بگیرم؟ می خوای برم نفت بگیرم؟ آب بیارم؟
– نه نه قبل از اینکه بگیم این شیرینی رو به من بده، می تونیم یه کلمه قبلش
بگذاریم. بگیم: عزیزم، ممکنه شیرینی رو به من بدی؟
– بله بفرما. بفرما. من خودم باید زودتر می فهمیدم شیرینی می خوای،
بهت می گفتم. بفرمایین بفرمایین.
=========================



[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
آقای مجری: همه بچه ها مسئولیت دارن به بزرگترها کمک کنن.
مسئولیت چیه کلاه قرمزی؟
کلاه قرمزی: محسولیت؟ اینه که از محسولیت شروع میشه، آخرش بدبختیه.
اول می گی محسولیت. می گم مثلا چی؟ می گی دفتر مدادتو جمع کن. می گم چشم.
بعد می گی محسولیت، کیفتم درست کن. بعد اون کشوئه رو برو درست کن.
بعد محسولیت، آخرش بدبختیه. سلط آبو باید کف درست کنی، بری اونجا رو بشوری.
این شد محسولیت که می گی خوفه.
=========================


بچه ناتالی پورتمن سه ساله شد، فلسطین از نهاد ناظر به دولت ناظر ارتقا یافت، بچه شکیرا به دنیا اومد، اوباما برای بار دوم رئیس جمهور شد، پسته رسید به زعفرون، پراید هم رسید به زانتیا، ولی مذاکرات ایران با گروه ۱+۵ هنوز ادامه داره !
=========================
پسرداییم امتحان فارسی داشته مخالف کلمه پیروزی رو نوشته استقلال
=========================
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[ تست بازیگری ]
+ رامبد جوان : …در می زنی، من مثلا یه خانومم، درو باز می کنم میگم بله؟…تو یه جوری که من حالم بد نشه به من توضیح میدی که ماشینمو دزد برده…
* پسر خاله : می خواستم بگم اگه به شما بگن باباتون فردا می میره حاضری چه قدر پول بدی که نمیره؟
+ هر چی که دارمو ندارم…
* اگه بگن مادرتونم روش چی؟!
+ دیگه هر چی که دارمو ندارمو از اینورو اونور می تونم جور بکنم…
* اگه بگن خودتونم روش سه تایی؟!
+ چرا آخه…؟
* مثلنه دیگه…
+ دیگه نمی دونم باید چی کار کنم…
* نمی دونی؟
+ نه
* ولی خوشحال باش…هیچکدومشون نمی میرن…خودتم زنده می مونی…
یه ماشین قراضه جای باباتو ننتو خودت به باد رفت!…به درک!

Rasoulh111
08-14-2015, 11:03 PM
عاشق پسرخاله هستم(sm19)
پسرعمه زا (sm120)

sadegh1
08-15-2015, 06:58 PM
(sm93)

ehsansalehi
08-15-2015, 07:10 PM
(sm93)


آقو ما به دنیا اومدیم انقلاب شد، حرف زدیم جنگ شد
راه رفتیم کودتا شد، رفتیم مدرسه جنگ تموم شد
درس خوندیم هی نظاموی آموزشی عوض شد
رفتیم دانشگو کنکور ول شد، رفتیم سربازی معافیت آزاد شد
رفتیم سرکار مملکت تحریم شد، خواستیم ازدواج کنیم طلا گرون شد

p@y@m
08-16-2015, 12:33 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])

sweetdream
08-16-2015, 12:58 AM
...

Ya3er
08-16-2015, 10:54 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

Pacino
08-17-2015, 03:34 PM
مجري: تو خجالت نميکشي معدلت 15 شده؟
پسرعمه: نه!
مجري: ميدوني بچه ي آقاي اکبري بيست شده؟
پسرعمه: ميدوني آقاي اکبري واس بچه ش پلي استيشن خريده؟
مجري: چه ربطي داره!؟
پسرعمه: هروقت شما عين آقاي اکبري شدي منم عين بچه ش ميشم!
مجري: خب من اونقدر پول ندارم!
پسرعمه: منم اونقدر مخ ندارم!
مجري: يني من اگه واس تو پلي استيشن بخرم درس ميخوني!؟
پسرعمه: آدم وقتي پلي استيشن داره مگه خله بشينه درس بخونه!؟
مجري: بچه ي آقاي اکبري که هم پلي استيشن داره هم درس ميخونه!
پسرعمه: آها...حالا فهميدي اين بچه خله!؟ پس انقدر سرکوفتشو به من نزن!
(sm2)

...

آقای مجری : چرا موهات سیخ سیخیه ؟
فامیل دور : یکیش سفید شده بقیه به احترامش وایسادن

...

فاميل: آقاي مجري پس اين کادوي منو کي ميدي!؟
مجري: کادو واس چي!؟
فاميل: ولنتاين!
مجري: ولنتاين روزيه که عاشقا به هم کادو ميدن،مگه من عاشق توئم!؟
فاميل: چي شده!؟ عاشق من نيستي!؟ تمام اين سالها داشتي با من بازي ميکردي!؟ من ميدونم ديگه از اولشم منو فقط بخاطر پول بابام ميخواستي! يه بار ديگه بهم بزنگي داداشمو ميفرستم سراغت!
مجري: تو مگه داداش داري!؟
فاميل: پيدا ميشه! نديدي اين دخترا تا با عشقشون دعواشون ميشه کلي داداش پيدا ميکنن!؟
...

مجري: پسرعمه ميخواي اين شکلاتو بهت بدم؟
پسرعمه: اي بابا آقاي مجري شما که ميدوني من حالم از اين غذاهاي مضر بهم ميخوره،ولي به اين التماسي هم که تو چشماي شماس نميتونم "نه" بگم،چشم شکلاتو قبول ميکنم
مجري: نميدمش بهت،اين شکلات فقط مال وقتيه که درساتو خونده باشي
پسرعمه: منم رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم ديگه!
مجري: کتابخونه بودي يا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجري: پس چرا مايو پاته؟
پسرعمه: آخه ميخواستم غرق درس خوندن شم!
مجري: ميدوني وقتي دروغ ميگي دماغت دراز ميشه؟
پسرعمه: فداي سرت،خواستم برم دانشگاه عملش ميکنم!
مجري: يني پينوکيو آخرش آدم شد تو نشدي!
پسرعمه: اون يه فرشته مهربون پيشش بود انگيزه داشت،من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگي ميکنم،هميني که هستم هم از سرتون زياده!
(sm2)

...

[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

...

مجري: يه حسي بهم ميگه امروز خيلي روز خوبيه
کلاه قرمزي: آقاي مرجي زياد احساسات رو جدي نگير،منم يه حسي بهم ميگفت امسال ديگه معدلم بالاي 5 ميشه!
پسرعمه: اتفاقاٌ يه حسي هم به من ميگفت موبايل شما ضد آبه!
مجري(با عصبانيت): تو معدلت 5 هم نشده!؟ تو با موبايل من چيکار کردي!؟
کلاه قرمزي: خب امروز که روز خوبيه مارو دعوا نکن ديگه!...

...

آقاي همساده: آقو در اين دوره زمونه ديگه احترام به بزرگتر کمرنگ شده،
ما که بچه بوديم يه بار پامونو جلو بابامون دراز کرديم
بابامون بلند شد يه جوري مارو زد تا سه هفته فکر ميکرديم گاو مَش حسنيم!

...

فاميل: آقاي مجري چرا اين ماه به ما يارانه ندادن!؟
ببعي: من يارانمو ميخوام!
مجري: خب اين پول بايد برسه به اونايي که بهش نياز دارن،حتماٌ ما نياز نداريم ديگه
فاميل: اتفاقاٌ نياز تنها چيزيه که داريم! نه گوشت داريم،نه مرغ داريم،نه برنج داريم...
ببعي: من يارانمو ميخوام!
مجري: خب آدمايي هم هستن که وضعشون از ما بدتره
فاميل: کسي که وضعش از ما بدتر باشه آدم نيست،گياهه! قطعاٌ فتوسنتز ميکنه!
ببعي: من يارانمو ميخوام!
مجري: تو ديگه چي ميگي!؟
ببعي: من يارانمو ميخوام! حق منه،سهم منه،عشق منه،بـــــــــــــَــــــ ــــــعععععععع!



...

Pacino
08-17-2015, 03:47 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]

...


مشاعره‌ در کلاه قرمزی 91

فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمی‌شود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: می تو پسر نمی‌شود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم...
آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!!!

...




مجری: پسرعمه تو چرا انقدر خرابکاری میکنی؟
پسرعمه: شیطون منو گول میزنه آقای مجری!
مجری: این شیطون چرا بقیه بچه هارو گول نمیزنه!؟
پسرعمه: واس کم کاری شیطون هم من باید پاسخگو باشم!؟
مجری: بچه ی خوب گول شیطون رو نمیخوره
پسرعمه: بچه ی خوب که فقط مال تو قصه هاس!
مجری: کی گفته!؟ همین بهزاد پسر آقا بهروز،تا حالا دیدی خرابکاری کنه؟
پسرعمه: پس من دیروز با کی رفتم ماشین همسایه رو پنچر کردم!؟
مجری: بچه تو مگه آزار داری!؟ چرا ماشین مردم رو پنچر میکنی!؟
پسرعمه: بهزاد منو مجبور کرد!تهدیدم کرد که باید ماشین همسایه رو پنچر کنی!
مجری: پسرعمه من واقعاٌ شرمنده م که بهت شک کردم،اصلاٌ بهش نمیومد یه همچین بچه ای باشه! تهدید کرد که میزنتت؟
پسرعمه: نه بابا،گفت اگه پنچرش نکنی میرم به آقای مجری میگم که مغازه عباس آقا رو تو آتیش زدی!

...

مجري: امروز از طرف مدرسه پسرعمه زا زنگ زدن،امتحانشو بيست شده!
فاميل: اين احتمالاٌ از نشونه هاي رسيدن آخرالزمونه!
پسرخاله: نکنه تقلب زده باشه؟
مجري: راست ميگي ها،پسرعمه بيا اينجا ببينم!
پسرعمه: بله؟
مجري: امتحان امروزت بيست شده،راستشو بگو تقلب زدي؟
پسرعمه: نه بابا،ديروز تو خيابون مچ معلممون رو با دوس دخترش گرفتم بنده خدا واس اينکه به کسي چيزي نگم بهم بيست داد!
مجري: الآن به نظر خودت اين نمره حق توئه!؟
پسرعمه: اصلا! مهريه ي زنش 2هزارتا سکه س! بايد به همه بچه ها بيست ميداد!

...

مجري: ميخوام برم يه توالت فرنگي بخرم واس خونه
فاميل: آقاي مجري نکن اين کارو! به عشقي که بين اعضاي اين خونه هست فکر کن!
مجري: چه ربطي داره!؟
فاميل: شنيدي ميگن تکنولوژي رابطه هارو کمرنگ ميکنه؟
مجري: بله،خب که چي؟
فاميل: ما تا حالا واس خاطر همين توالتاي ايراني تکنولوژيمون پيشرفت نکرده! چون دانشمندامون تا 5دقيقه رو توالت ميشينن پاهاشون خسته ميشه پاميشن،وقت کمي واس فکر کردن دارن اونجا!
مجري: فاميل تو جدي قبل از حرف زدن فکر ميکني!؟
فاميل: نه آقاي مجري من هميشه بعد از گند زدن فکر ميکنم!

...

مجري: کي ميدونه عشق چيه؟
فاميل: به خريت رمانتيک ميگن عشق!
مجري: عشق يه احساس خيلي خوبه
پسرعمه: مثل حسي که آدم تو دستشويي داره!
مجري: خيلي بيشتر!
کلاه قرمزي: مثل حسي که چندتا آدم تو دستشويي دارن!
فاميل: بابايي تو چرا ميخندي؟
بچه: پدررر...حس خوب دارم!
فاميل: اوه اوه آقاي مجري به نظر شما عاشق شده يا خرابکاري کرده!؟

...


پسرعمه: ميخوام کنکور بدم برم دانشگاه...
مجري: بچه من بهت ميگم برو دوتا دونه نون بگير اول 45بار ميگي "ها؟" بعد از نيم ساعت ميري نونوا رو واس من مياري...چجوري ميخواي کنکور بدي؟
فاميل: بله،کار هر خر نيست خرمن کوفتن...
جيگر: جيگرم! جيگرم! جيگرم!
فاميل: راس ميگه،مملکتي که دانشجوش تو باشي خراش هم جيگرن!
مجري: حالا واس چي ميخواي بري دانشگاه؟
پسرعمه: ميخوام برم اونجا عاشق شم!
مجري: مگه دانشگاه جاي عاشق شدنه؟
پسرعمه: نه پس جا درس خوندنه!؟