-
یكي از بزرگترين استرس هاي عاطفيم
اين بود كه نكنه اون رابطه عاشقانه اي كه در روزهاي پيش رو قراره از شور شعفش تشكيل خانواده بدم در روز ها پشت سر جا گذاشته باشم
يه حس باز دارنده از إيجاد رابطه هاي جديد
تا به حال فكر كرديد چند نَفَر اومدن رفتن
ميتوني بنويسي شون رو كاغذ؟!
اگه ميشد از رابطه هامون مثل خودرو پرينت خلافي بگيرم خيليامون بي برو برگرد مصادره ميشديم خيليامون هم به ٤٠ سال كار اجباري محكوم ميشديم البته اين و ول كن تو مملكت ما كه كار نيست
عبارت اين يكي شايد خوب باشه فقط باب توجيه اي كه ازش جز تنهايي بيشتر چيزي عايدمون نميشه
اگه تو يه رابطه اي در ناخدآگاهتون پدر يا مادر شدن اون فرد رو تصور كرديد لطفاً اون رابطه رو مراقبت كنيد.
-
يه جا هم ميرسى كه ميدونى اونقدر ظرفيتت تكميله كه اگه فقط يك نفرِ ديگه بياد تو زندگيت و قلبتو بشكنه ؛ ديگه جدى جدى تير خلاص توعه.
همين ميشه كه ميترسى و چشمتو سالهاى سال رو همه ميبندى و ترجيح ميدى با اون يك درصد از قلبت كه هنوز نشكسته تنها سر كنى؛
ديگه چيزى نميشكنتت،
اذيتت نميكنه و
قوى ميشى...
-
من از خودم ميترسم از اين روزهايم
كه هنوز نتوانستم تو را بخندانم ..!
ميترسم ..!
من هنوز كنارت زندگى نكردم
برايت از شيطنت هايم كارى نكردم
من هنوز طمع قهوهايمان را خوب نچشيدم ..!
ميترسم ...!
ما با همديگر مشغله هاى زندگى مشترك نداشتيم
، از سر كار بيايم برايم چاى بريزى
من با لبانت جان بگيرم
من تا وفتى كنارم نباشى
از مرگ ميترسم ..!.
من ميترسم ...!
از مرگ نبودنت ميترسم ...!
-
من به تو مربوطم
طوری که
اندوه به شب
طوری که صدای
بنان به حاشیه غروب
طوری که آن
قناری زرد غمگین به شاملو
بی آنکه هیچ کدام
دلیل قانع کننده ای داشته باشیم...
-
دیدی وقتی تو جاده های مه گرفته ی شمال میرونی
مه جلو دیدتُ میگیره و هیچی جز خط سفیدای وسط جاده نمیبینی؟
از روزی که دیدمت
انگار همه چیزو مه گرفته،
چشمام فقط تورو میبینه...
-
شب، امشب نیز
شب ِطـــولانی پاییــز
همه خوابیدهاند
آسوده و بی غم
و من خوابم نمی آید
نمی گیرد دلم آرام
در این تاریکِ بی روزن...
-
اگه ازم بپرسن مهم ترین چیزی که زندگی بهت یاد داده چیه میگم هرجای زندگی حالت با کسی و چیزی خوب نبود ترکش کن. مهم نیس تا کجا پیش رفتی. مهم نیس چقد زمان گذشته. میگم هیچ وقت برای ترک مسیر و آدم اشتباه دیر نیست. میگم هیچی توی زندگی مهم تر از این نیست که حالت خوب باشه. هیچ چیزی و هیچ کسی ارزش آزار دیدن رو نداره...
میگم اولویت زندگیت حال خوبت باشه. چون یه جایی وقتی به گذشته نگاه می کنی می بینی سر آدما و اتفاقاتی اذیت شدی که حالا هیچ جایی تو زندگیت ندارن..
-
پيراهن سفيد نميپوشيدم ، چون ميدونستم زود چرك ميشه . يه روز تصميم گرفتم لذت پوشيدن پيراهن سفيد رو از خودم نگيرم . پوشيدم ، چرك شد . يكى ديگه خريدم ، بازم سريع چرك شد . مدام ميخريدم و مدام چرك ميشدن . تا بالاخره يه رور فهميدم چطور رفتار كنم كه چرك نشه ، كه يكبار مصرف نباشه . از اون روز به بعد با خيال راحت پيراهن سفيد ميپوشيدم و نگران چرك شدنش نبودم . نگرانى لذت رو از بين ميبره . ميدونى ميخوام چى بگم ؟ براى انجام دادن هر كارى بايد خطر كرد تا تجربه به دست بياد . من اگر خطر چرك شدن پيراهن سفيد رو قبول نميكردم ، تا آخر عمرم پيراهن سفيد نميپوشيدم كه نكنه چرك بشه ! اما خطر كردم و حالا ياد گرفتم كه چطور مراقب پيراهن سفيدم باشم . اين پيراهن سفيد ميتونه آرزو هاى ما باشه . دنبال فلان آرزو نميريم چون ميترسيم عمرمون تلف بشه و نتيجه خوبى در انتظارمون نباشه . ما بايد اقدام كنيم ، تا شايد نتيجه خوبى بگيريم ، اما اگر اقدام نكنيم ، هرگز نتيجه خوبى نميگيريم . بريد دنبال آرزوهاتون ، نترسيد از هزينه هاى مادى و معنوى . اگر حاصل باب ميل نشد ، حداقل تجربه هاى خوبى رو بدست آورديد . هرگز خودتون رو از لذت پوشيدن پيراهن سفيد محروم نكنيد ...
-
زندگی شاید شبیه به یک جاده باشد
یک مسیر برای رسیدن به مقصدی نا معلوم
مقصدی که برای هر انسانی فرق دارد
مسیر برای بعضی ها کوتاه است ، برای عده ای طولانی
گاهی پر پیچ و خم است ، پر از سر بالایی ... دیگر نمی کشیم ... نمی توانیم به جلو برویم ،پر از سرعت گیر های عجیب و غریب که تا برای رسیدن بهمقصدمان سرعت میگیریم ، تا به رسیدن نزدیکمی شویم سرعتمان را میگیرند، یک طرفش درّه است و یک طرف بیابان
هیچ لذتی نمی بریم از این مسیر ، از این جاده ، از این زندگی ، تازه اگر سقوط نکنیم
گاهی جاده صاف است و سراشیبی ... خود به خود مسیر را طی می کنیم ...نه خبری از سرعت گیر است نه درّه ... یک طرف جنگل است ، یکطرف دریا...
در جاده ومسیر زندگی اتفاقات زیادی می افتد
با آدم های مختلفی برخورد میکنیم
از کنار خیلی ها بی تفاوت میگذریم
خیلی ها بی تفاوت از کنارمان میگذرند و گاهی هم پیش می آید کسی چشممان را میگیرد و گازش را میگیرد و می رود
گاهی انرژیمان وسط راه تمام می شود و هیچکس برای کمک کردن به ما نمی ایستد
گاهی جلوی راهمان را میگیرند
گاهی پنچر می شویم ، خسته میشویم
اما همه ی این ها به کنار
فرق دارد مسیر را با چهکسی برویم
با چه کسی همراه و همسفر باشیم
تنها باشیم یا دلمان به بودن کسی قرص باشد
بماند که خیلی ها وسط جاده پیاده می شوند و همسفرشان عوض می شود
بماند که خیلی از ما هم سفر های خوبینیستیم
بماند که بیشتر مسافریم تا هم سفر
ولی یادمان باشد جاده برای رسیدن به مقصد است
زندگی برای رسیدن به هدف است
حتی اگر مسیر سخت باشد ...حتی اگر زندگی سخت باشد
-
گفت هوا پس است
پرده را کنار میدهم میبینم آفتاب وسط آسمان میدرخشد
دقیق تر نگاهش میکنم
چشمانش را میدزدد
میگویم هوای کدام آسمان را میگویی؟
این آسمان صاف است
از آسمان دلت چه خبر
قطره اشکی از گوشه چشمش می افتد
میلغزد روی گونه اش
میگوید بدجور هوای دلم پس است
گفتم کدام ابر سیاه سایه انداخته روی آسمان دلت
میگوید نپرس و از ابر چشمانش باران میبارد
در آغوش میگیرمش
در عالم رفاقت همین کار بهترین است
وقت دلتنگی رفیق، در آغوش بگیری اش
که کمی آرام شود طوفان به پا شده در دلش