به شاهرگ زده ام بی هوا و میگویم
خلاص می شوم امشب به لطف چاقویم
چگونه قطع کنم دست پیچکی را که
به سینه ام زد و پیچید دور بازویم
سرم به شانه ی خورشید می رسید اگر
نمی زدند رفیقان تبر به زانویم
چه رفته است براین زندگی که بعداز تو
به مرگ فکر کنم، عاشقانه میگویم
هزار راه رسیدن به عشق را بلدی
چراکه تک تکشان را تو بسته ای رویم
دلم خوش است که جای خودت،خداوندت
غم نداشتنت را نشانده پهلویم ... (sm50)
عبدلمهدی نوری ...
(sm27)