باید صبر کرد تا روزبه ترانه کامل رو به وبلاگش بدهنقل قول:
نوشته اصلی توسط hamiid2 [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نمایش نسخه قابل چاپ
باید صبر کرد تا روزبه ترانه کامل رو به وبلاگش بدهنقل قول:
نوشته اصلی توسط hamiid2 [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
(sm132)
گلومو پاره کردم اما این مردم
بهم گفتن که دیوونه س عاشق نیست
کسی باور نکرد این آدم بی شکل
به غیر از عشق با چیزی موافق نیست
(sm50)
(sm50)
پارو(sm74)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط HO33E!N [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
هر وقت تو آرشیو چشمم بهش میخوره یاد سامی میفتمنقل قول:
نوشته اصلی توسط HO33E!N [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
من برم دانشگوه
دهه هفتاد را میشد با فیلمهای کیارستمی به یاد آورد: زیر درختان زیتون (73)، طعم گیلاس (76) و آسِ آخر، باد ما را خواهد برد (78). موسیو چشم و چراغمان بود. هر فیلمش جهانی به غایت تازه بود با شیوهي عجیبِ تجربهی فضا و چشماندازهایی که هر یک به نقاشی میمانست. آن سالها روی اسبِ عباس خوب شرط میبستیم.
اوایل دهه هشتاد دیگر سینمای بابابزرگها چنگی به دل نمیزد (مهرجویی، بیضایی، کیارستمی، ...). آن روزها فیلمهای اولِ سه فیلمسازِ جدید هوای تازه سینمای ایران بودند. شبهای اولی اما پس از پردهی اول تاریک شد. دومی دو فیلم خیلی خوب ساخت، فیلمسازِ جهانی خوبی شد، اما از سطحی مشخص فراتر نرفت. نفر سوم غنیترین المان تصویری دههی بعد را ساخت. وضعیت سفید را میشد پلان به پلان سر کشید: یک تعطیلات طولانیِ خارج شهر با شخصیتهایی جذاب و موقعیتهای نمایشی درجهی یک. شد تصویری از یک دهه که از نظر بصری عجیب زیبا مینمود. متاع آخرِ این روزهای کارگردان البته ربطی به زیباییشناسی منحصربفرد آن سریال نداشت. اسمش را گذاشتیم آرایش خلیجی و فراموشش کردیم.
با ظهور ماهی و گربه، دهه نود به نظر دوران شهرام مکری است. این پیشنهاد دیگری است در سینما، فیلمِ امروز و فردایمان. تا سالها دلخوشیمان هامون بود. دانهدانه دیالوگهایش را دوختیم به زندگیِ روزمرهمان. گفتگوهایی که راه میبرد به خلوتهای عاشقانه، به عروسی و عزایمان. ماهی و گربه، هامونِ این دوران است: شخصیتهایی زنده و موقعیتهای دراماتیک شگفتانگیز که راه میبَرَد به جوهرِ زمانه با جزئیاتی ریزبافت که میشود ساعتها دربارهشان حرف زد، و البته یک شکل روایی یگانه که بعد ده بار تماشا هم لذتِ کشف و درکش دست از سرت برنمیدارد. میشود گفت با پدیدهای استثنایی برای عشّاق سینما طرفیم که با خیال راحت میشود جایش داد در فهرست دهه.
فیلم اینروزها اکران است. قدرش را بدانید. دستِ محبوب و دوست و برادر را بگیرید و راهیِ سالنهای تاریک شوید. میشود تصور کرد که سالها بعد برای فرزندانتان نقل میکنید که به وقتش در مسیرِ «واقعه» بودید.
its wonderful lifeنقل قول:
نوشته اصلی توسط HO33E!N [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ندیدی از دست نده (sm50)
رفتم البومو خریدم طرف میگه بعد از ظهر دستم رسیده بعد جاکش دیروز رفتم پیشش بهم نداد