دیری ست ابری بر مزار من نباریده ست
یک استکان باران به گورستان میاوری ... (sm172)
نمایش نسخه قابل چاپ
دیری ست ابری بر مزار من نباریده ست
یک استکان باران به گورستان میاوری ... (sm172)
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
سایت بدون v p n نمیاد بالا احتمالا ای پی تر شده یه بررسی کن امیرالدوله
(sm54)
به تو حاصلی ندارد، غمِ روزگار گفتن ..
تا شدم بیخبر از خویش، خبرها دیدم
بیخبر شو که خبرهاست در این بی خبری..
من خود به چشم خویشتن ،
دیدم که جانم می رود ... (sm172)
ای جان جان جان جان ما نامدیم از بهر نان
برجه گدارویی مکن در بزم سلطان ساقیا ... (sm172)
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد ...(sm172)
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ته فیلم ، آخر سینما ، یه چیزی میگم یه چیزی باید ببینید ، عجیب خوب و دیدنی ست ، دو ساعت خیره بودم تا حدی که احساس می کنم سرامیک زیر پام چمن گل داده ...
نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی
چه غم اوفتادهای را که تواند احتیالی ..