آثار او
سه تار شکسته (۱۹۵۱)
جای پا (۱۹۵۴)
چلچراغ (۱۹۵۵)
مرمر (۱۹۶۱)
رستاخیز (۱۹۷۱)
خطی ز سرعت و آتش (۱۹۸۰)
دشت ارژن (۱۹۸۳)
کاغذین جامه (۱۹۹۲)
یک دریچه آزادی (۱۹۹۵)
مجموعه اشعار (۲۰۰۳)
سیمین بانو، برخیز و ببین که منظومه های نیمه تمام روی میز تحریرت، انتظار تو را می کشند، یک عالمه کار و تحقیق و نوشتن و سرودن... مگر نمی خواستی تمام شان کنی و به دست چاپ بسپاری شان... سیمین مادرم، سیمین غزل ها و بوسه ها، یک بار دیگر برخیز، به خاطر ما دختران ات در جنبش زنان، به خاطر آن نیمه دیگر سرزمین مان که چشم انتظارند، به خاطر همه زنان رنج کشیده و بی پناه «بین النهرین»، به خاطر کمک به برقراری صلح در منطقه آتش گرفته مان، به خاطر سقفی برای وطن ات که می خواهی با استخوان هایت بر پا داری، ... فقط یک بار دیگر برخیز....
سراینده غزل های سیمین ایران زمین، صبح شده، برخیز، بار دیگر قامت راست کن، صبحانه ات را بخور، اخبار صبحگاهی را بشنو، آرایش چهره ات را تجدید کن، قلم به دست بگیر، و بخند.... چه دلنشین است لبخند پُر مهر و نجیبانه ات در این صبح زیبا، که غبار اضطراب سالیان را از چهره ی ما دختران سرزمین ات، می روبد؛... در کنارت بودن، ترس خوردگی را به خاطره تبدیل می کند...
سیمینِ روح و جانم، بلند شو و ببین که دختران آتش پاره ات چه ها که نمی کنند... مریم میرزاخانی را می گویم که در نوجوانی به ادبیات دلبسته بوده و در کودکی دوست داشته نویسنده شود ولی امروز بالاترین جایزه ریاضیات را در جهان کسب کرده... می دانم که با شنیدن این خبر چقدر دلت شاد می شود و خستگی سالیان از تن ات بیرون می رود... مطمئنم که مریم میرزاخانی به زمان نوجوانی اش شعرهای تو و فروغ فرخزاد و داستان های سیمین دانشور را می خوانده و در خلوت تنهایی اش، غزل های تو در رگ هایش جاری بوده...