یادت رفته از بس دیگه نبودیم....![]()
گفتیم اسمت چی بود
گفت دلبر که جان فرسود از او
گفتیم مگه توام بلدی
گفت اسممه، رفت....
عین رفتنِ جان از بدن دیدم که جانم می رود....
![]()
الی ...
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)