عزیزم نمیدونی عشقت چقد سینه سوزه
چه سخته چشات چشم به تاریکی شب بدوزه... همیشه... همیشه...
عزیزم نمیدونی عشقت چقد سینه سوزه
چه سخته چشات چشم به تاریکی شب بدوزه... همیشه... همیشه...
!?Who Cares؟!
گل پرپر کجا گیرم سراغت
صدای گریه می آیه ز باغت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
صدای گریه می آیه شو و روز
که میسوزه دل بلبل ز داغت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به جایی رسیدم که با هیشکی حرفی ندارم...
!?Who Cares؟!
دلم زار و حزین چون ننالم
وجودم آتشین چون ننالیم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به مو واجن که چون و چند نالی
چو مرگم در کمین چون ننالم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
درخت غم به جونم کرده ریشه
به درگاه خدا نالم همیشه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
رفیقان قدر یکدیگر بدونید
اجل سنگ است و آدم مثل شیشه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به طرز عجیبی از آهنگ امین حبیبی خوشم اومده
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
دلا بنال که یاران نازنین رفتند
به غم نشین که رفیقان بی قرین رفتند ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 56 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 56 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول