یه خونه که با شهر کاری نداشت
یه کوچه که آروم و بن بست بود
یه گلدون سفالی پر از عطر یاس
هوایی که از بوی گل مست بود
تو رد میشدی خونه گر میگرفت
صدای قدم هاتو تا میشنید
دل پنجره باز میشد تو باد
یه خونه که با شهر کاری نداشت
یه کوچه که آروم و بن بست بود
یه گلدون سفالی پر از عطر یاس
هوایی که از بوی گل مست بود
تو رد میشدی خونه گر میگرفت
صدای قدم هاتو تا میشنید
دل پنجره باز میشد تو باد
من و پنجره حالمون خوب نیست
چه آرامشی پشت این پرده بود
بگو خاطراتت از اینجا برن
ببینم کسی دعوتت کرده بود
خودت اومدی رفتنم حقته
با اصرار و خواهش نمی خوام تو رو
همون حال خوبم گرفتی ازم
چه تصمیم خوبی گرفتی برو
غلط کردی عاشق شدی لعنتی
غلط کردی پرده رو پس زدی
یه رویا ازت تو سرم داشتم
غلط کردی به رویاهام دست زدی
غلط کردی عاشق شدی لعنتی
غلط کردی پرده رو پس زدی
یه رویا ازت تو سرم داشتم
غلط کردی به رویاهام دست زدی
این ناگزیر واسه ما سیر صعودی تا سقوط
همیشه قصه صدا تمومه با حرف سکوت
کجا برم خدایا به کی بگم غمم را که غم زبونمو سوزونده
چرا به لب بیارم که آتش درونم تا استخونمو سوزونده
معتمدی ... (کل زندگیم رو آورد جلو چشام با آهنگش)
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نوشته اصلی توسط Hadi
کجا برم خدایا به کی بگم غمم را که غم زبونمو سوزونده
چرا به لب بیارم که آتش درونم تا استخونمو سوزونده
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نیما مسیحا بنده خدا چ خوب میخونه
در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
