ارغوان ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چقدر حرف زده بودید - من اینجا اولین کسی بودم که علنی اعلام کردم همجنس گرا هستم![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
اکبر یه شعر مریض از آهنی بزار جیگرم کباب شه
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
به جهان و جان جهانم، پسر همنام پدرم
شورش رضا یاغی تبار
کوچه پس کوچه های بابلسر،
کوچه پس کوچه های بی فریاد
شاعری از تبارِ یاغی ها
که به این حبسِ خانگی تن داد
کوچه پس کوچه های بابلسر،
دفترم را به سخره می گیرند
پای خود را قلم کن و بنویس
پهلوانان نمرده می میرند
دل به این قهرمان مرده نبند!
که تو را نا امید خواهد ساخت
این جهان جای فضله هامان نیست؛
مستراحی جدید باید ساخت.
دل به این قهرمان مرده نبند!
زندگی در فضا کن و خوش باش!
دل به این قهرمان مرده نبند!
بادبادک هوا کن و خوش باش!
سال ها سال، هی غزل گفتم؛
هی سکوتِ تو را صدا کردم؛
آخرش از میان قافیه ها
به دو سیگار اکتفا کردم
سال ها سال، پیشه ام این بود
تیشه به ریشه ی خودم بزنم
پشت سیگارهای پی در پی
در خیابانتان قدم بزنم
سال ها سال پیشه ام این بود
در بهارِ شما درخت شدن
آنچه می خواستم، به من دادند:
با تو یا بی تو، تیره بخت شدن
می روم با نخواستن هایم
تیشه بر ریشه ی خودم بزنم
در خیابان تان -چنانکه گذشت-
می روم باز هم قدم بزنم
آنچه من کردم و نکردم؛ هیچ!
آنچه من دارم و ندارم؛ دود!
پای در گیوه ی پدر مگذار
پسرم سرگذشت من این بود
چشمی به گلّه و دستی به نی لبک
هی ساخت، هی نواخت چوپان بانمک:
«مجنون تمام کرد، مجنون حرام شد
لیلی! تروخّدا! لیلی! کمک! کمک!»
هی ساخت؛ هی نواخت؛ هی سوخت؛ هی گداخت:
«فریاد کن مرا ای درد مشترک»!
گرد سرش، نگو! گرد سرش، نپرس!
هی دور زد زمین؛ هی چرخ زد فلک
از دست هرچه بود؛ از دست هرچه هست
از دست پینه دار، از دست بی نمک
یک هو به گلّه زد، یک بره ی عجیب
یک میش نانجیب، یک گرگ تیزتک
زد؛ برد؛ کشت؛ خورد؛ چوپان ولی دریغ!
هی گفت به درک! هی گفت به درک!
چوپان بی چماق، چوپان با تلاق
نه «یاعلی مدد!» نه «ای خدا کمک!»
او را نزن کتک! ای «یا هو الغفور!»
او را نکن فلک! ای «لا شریک لک!»
او را نزن که ما... ما نیز بی خیال!
ما نیز به درک! ما نیز به درک!
یاغی
![]()
در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)