این منم خسته درین کلبه تنگ
جسم درمانده ام از روح جداست
من اگر سایه ی خویشم ، یا رب
روح آواره ی من کیست، کجاست ؟ ...
این منم خسته درین کلبه تنگ
جسم درمانده ام از روح جداست
من اگر سایه ی خویشم ، یا رب
روح آواره ی من کیست، کجاست ؟ ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
قسط عقب مونده
.
عصر جمعه، تک و تنها
به خیابان بزنی
نم باران بزند
باز هوا بی پدر است ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
از تشنگی نصف جونه
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام
حبس از کجا ؟ من از کجا ؟ مال که را دزدیده ام ؟
مرا خسته کردی
و خود خسته رفتی
سفر کرده با خانه من چه کردی ؟ ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ای سرفه های پر از دود
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام
حبس از کجا ؟ من از کجا ؟ مال که را دزدیده ام ؟
نه تو تنها نیستی
دست من سفره ی شام تو میشه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به چیز رفتیم بخدا
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام
حبس از کجا ؟ من از کجا ؟ مال که را دزدیده ام ؟
آدم یه جاهایی رو مجبورهنوشته اصلی توسط Sajjad
به چیز رفتیم بخدا
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بابا
.
در حال حاضر 15 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 15 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول