حیف شدی داداش
سندی گروهش ضعیفه اینو برش میداشت جای اون باد بیلدینگه چیه اون با اون هیکلش تی شرت چسبم میپوشه
نوشته اصلی توسط sahand71
خیلی هم خوش به حالم نیست
بارون کیفیت سیم تلفونو میاره پایین سرعت میشه در حد ژیان
خوشم میاد با ایام جاهلیت خیلی حال میکنیصبح شنبس و سری میزنیم به کوچه باغ خاطرات
یادمه زمانی که هجدِه نوزدِه سال بیش نداشتم و در اوج جاهلیت به سر میبردم ، سی دی دستم رسید و اینو گوش دادم و بعد از چند بار نگاه کردن ، ناگهان در اقدامی انقلابی دستهایم رو به سبک علی دایی رو به آسمان افراشتم و نگاهی به سقف انداختم و فرمودم : خدایا ما نه تنها در زمینه موسیقی بلکی در تمامی زمینه ها پشمیم
این پاوربانک سامسونگ شگفت انگیز خورده بگیریم؟؟؟
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
با این اجراش مطمئن شدم حقش نبود دفه های پیش خیلی کم از خوندنش نشون دادن اصن نمیشد فهمید
مایلی ایرانه اینو فقط باس زد زمینصداش چه اهمیتی داره
نمیبینی ظرفیتشو برات بسه 5 هزار ؟
گفتم شاید مفت باشه کوفت باشه ...
دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم
با من چه کرد دیده ی معشوفه باز من ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
موقع خواستگاریم جو گیر شدم کت و شلوار پوشیدم و اومدم بیرون گفتم حاضرین بریم یهو داداشم گفت این چیه پوشیدی شبیه مموتی شدی برو همونو مسخرت رو بپوشمن فقط به خاطر شام رفتم- تازه شیرینی هم میخواستیم زبون بگیریم تا صرفه جویی کنیم اول زندگی که نباید به تازه دوماد سخت گرف ولی خاله ام گفت خیلی ضایع ست و خودش رفت گل و شیرینی گرفت - تو مجلس من و دوماد نگاه همدیگه نمیکردیم ، چشامون به هم میخورد خود به خود خندمون میگرفت ، یکی دوبار هم جامون رو عوض کردیم که از زاویه دید هم دور باشیم
در حال حاضر 13 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 13 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
