دلبرا
حضور من اکنون چنان شاهین است بر ترازو ،
نه سر پروازی
نه واکنای نماندنی بر جای...
![]()
دلبرا
حضور من اکنون چنان شاهین است بر ترازو ،
نه سر پروازی
نه واکنای نماندنی بر جای...
![]()
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
زیرشم نوشته بود من ایدز ندارم دیوثا
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
تش عشق بی صاحب مانده این میانه تویی
چه ذوالفقارانه نقش مصمم دیواری ات را به پای می بندی
که گلستان مصممی شاید و من ابراهیمش....
![]()
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
اکنون دست میکنم در تو
تا به در آرمت از میان دو بر گلو مانده عشق شور انگیز
من دست میکنم در تو شور انگیز
فواره ی پایم از فلک میگذرد که نمیدانم چیست ...
![]()
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
در حال حاضر 16 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 16 مهمان ها)