ديگر به يك دنيا نخواهم داد جايت را
من دوست دارم زندگي با دستهايت را
از بيقراريهاي قلب من خبر دارد
بادي كه ميدزدد براي من صدايت را
روي زمين بودي و من در ماه دنبالت
بايد ببخشي شاعر سر به هوايت را
تسخير تو سخت است آنقدري كه انگاري
در مشت خود جا داده باشم بينهايت را
زود است حالا روي پاهاي خودم باشم
از دستهاي من نگيري دستهايت را
هركس تورا گم كرد دنبال تو در من گشت
انگار ميبينند در من رد پايت را
بگذار تا دنيا بفهمد مال من هستي
گنجشکها خانه به خانه ماجرايت را
وقتي پُر است از خاطراتت شعرهاي من
بايد بنوشي با خيال تخت چايت را !
{ رویاباقری }
![]()